- عملکرد معطوف به هدف: این مورد شامل این موارد می شود. تربیت اعمال شده از سوی خانواده در مورد اعضاء، طرق احاطه کودکان بر فرایند جدایی از خانواده، کنترل رفتار و راهنمایی، ماهیت افراد خانواده، روابط با همسالان و راهنمایی آنها در این روابط، فعالیتهای اوقات فراغت، چگونگی مواجهه خانواده ها با بحرانها و سازگاری افراد بعد از ترک خانواده (بارکر، ۱۹۸۱).
۲-۲-۲-۲-۳- طرح سه محوری تسنگ[۴۳]۱ و مک درموت[۴۴]۲
یک طبقه بندی سه محوری از خانوادههای مشکلدار ارائه داده است. محور این طرح تعیین سه طبقه از مشکلات بود:
-
- مشکلات رشدی خانواده: اختلال در رابطه زناشویی رضایتآمیز، اختلال در فرزندآوری و فرزندپروری، مشکلات تفرد و جدایی و اشکال در گردهمایی خانواده و نیز مشکلات مربوط به خانواده گسیخته، خانواده تک والد، خانواده باز ساخته و بی ثبات مزمن.
-
- مشکلات نظام خانواده: اختلالاتی در مورد نظامهای فرعی زن و شوهری، والد- کودک و فرزندان را شامل می شود.
- مشکلات گروه خانواده: اختلالات کنشی- ساختاری و مشکلات اجتماعی (بارکر، ۱۹۸۱).
۲-۲-۲-۲-۴- الگوی کارکرد خانواده مک مستر[۴۵]۳
الگوی کارکردی خانواده مک مستر در اوایل دهه ۱۹۶۰ توسط اپستین[۴۶]۴، بیشاپ[۴۷]۵ و لوین[۴۸]۶ در دانشگاه مک مستر رشد یافت. الگوی درمانی مربوط به آن، درمان سیستمی مشکلمدار خانواده نامیده می شود. مدل مک مستر ساختار، سازمان و الگوهای تبادلی خانواده و واحد زناشویی را توصیف می کند و آنها را در روابط خانوادگی یا زناشویی در یک طیف سطحی، از وضعیت سلامت تا اختلال شدید روانی مورد آزمایش قرار میدهد. الگوی مک مستر شش جنبه کارکرد خانواده را مورد توجه قرار میدهد (نیکولز و شوارتز، ۱۹۹۱).
حل مشکل: ممکن است مشکلات خانوادگی، توانایی عملکردی و تمامیت خانواده را تهدید کنند که در آن صورت خانواده در حل مشکل ناتوان می شود. مشکلات خانوادگی به دو دسته ابزاری و عاطفی تقسیم می شود.
مشکلات ابزاری: مشکلات جدی مانند مشکلات پول، غذا، پوشاک، خانه و حمل و نقل را شامل میشوند.
مشکلات عاطفی: نیز مسائلی مانند نگرانی، عصبانیت یا افسردگی را در برمیگیرد. خانواده ها با مشکلات ابزاری تا حدی بهتر از مشکلات عاطفی برخورد میکنند. مشکلات عاطفی اساساً ماهیت و ریشه در مشکلات ابزاری دارند. خانواده ها با مشکلات عاطفی ممکن است با مشکلات ابزاری مواجه شوند.
ارتباطات: ارتباط به عنوان تغییر و تبادل اطلاعات میان اعضاء خانواده تعریف می شود. در مورد ارتباط دو حیطه عمده وجود دارد؛ که شامل ارتباط عاطفی و غیرکلامی می شود. ارتباط عاطفی رفتار کلامی را در برمیگیرد. در هر دو حیطه کیفیت و دوام ارتباط مورد بررسی قرار میگیرد. ارتباط یک پیوستار از وضوح و روشنی تا ابهام و تاریکی را در برمیگیرد. یک پیام روشن دارای وضوح، انسجام است و همسان با اطلاعات مخاطب میباشد. بر اساس این مدل چهار سبک ارتباط روشن و مستقیم، روشن و غیرمستقیم، مبهم و مستقیم و مبهم و غیرمستقیم وجود دارد.
نقشها: نقشهای خانوادگی شامل الگوهای تکراری رفتار و عملکرد اعضاء یا کل خانواده میباشند. ارزیابی خانواده از لحاظ ابعاد نقشی شامل ارزیابی چگونگی عملکرد اعضای خانواده است که تکمیلکننده یکدیگر هستند. این نقشها شامل پنج گروه میباشد:
الف: بخش منابع: مثل پول؛ غذا، لباس و سرپناه.
ب: پرورش و حمایت مثل راحتی، گرمی، اعتماد و حمایت.
ج: رشد شخصی: مثل رشد فیزیکی، عاطفی، آموزشی، رشد اجتماعی کودکان، حرفه، شغل، روانشناسی و رشد اجتماعی.
د: نگهداری و مدیریت سیستم خانوادگی: مثل عملکردهای تصمیم گیری، مرزها و عضویت، عملکردهای کنترل رفتار و امور مالی.
ن: خشنودی جنسی بزرگسالان: رضایت زناشویی در واکنشهای زوجین.
واکنشهای عاطفی: واکنشهای عاطفی یعنی توانایی پاسخ به مجموعه ای یا دامنهای از محرکها با کیفیت و فراوانی مناسب. دو دسته از عواطف قابل شناسایی هستند، یکی هیجانات آرام مانند عواطف، گرمی، تمایل، عشق، شادی، لذت و دلداری. دیگری هیجانات ناخوشایند مانند عصبانیت، ترس، اضطراب، نگرانی، ناامیدی و افسردگی.
آمیزش عاطفی: آمیزش عاطفی را به عنوان مجموعه ای از فعالیتهای اعضای خانواده تعریف میکنند که آن را در علایق، ارزشها و دیگر فعالیتها و اقدامات نشان می دهند.
کنترل رفتار: کنترل رفتار را میتوان به عنوان روشی از معیارهای خانواده تلقی کرد که برای مهار رفتار اعضایش به کار میرود. مثل خطر فیزیکی، نیازهای بیولوژیکی و انگیزشی مثل خوردن، خوابیدن، غریزه امور جنسی و پرخاشگری، رفتار اجتماعی که رفتار درون و بیرون خانواده را شامل می شود. چهار سبک برای کنترل رفتار وجود دارد: کنترل سختگیرانه، کنترل منعطف، کنترل با عدم مداخله و کنترل بینظم و هرج و مرج (اپستین، بالدوین[۴۹]۱ و بیشاپ، ۱۹۸۳).
۲-۲-۲-۲-۵- الگوی منحنی اولسون[۵۰]۲
الگوی منحنی اولسون و همکارانش یک الگوی چرخشی را برای شناخت و ارزیابی زوجین و خانواده توصیف میکنند. این الگو بر اساس روابط بین فردی چرخشی «یک نظام طبقه بندی، مدور» از ویژگیهای شخصیتی است و از مطالعه تحلیل عاملی به دست آمده تهیه و تنظم شده است. پژوهشهای اولسون در مؤسسه ملی بهداشت روانی با مطالعه بر روی خانوادههای بهنجار آغاز گردید. اولسون و همکارانش دو جنبه رفتار زناشویی و خانوادگی یعنی بهمپیوستگی و انعطافپذیری را که معتقد بودند اساس درک و شناخت فرایندهای خانوادگی و زناشویی است شناسایی کردند. بهمپیوستگی عبارت است از سنجش پیوند عاطفی که میان اعضای خانواده وجود دارد. بهمپیوستگی در یک پیوستار از کارکرد بالا تا پایین معرفی می شود. در انتهای کارکرد بالا خانواده از لحاظ هوشی، عاطفی و یا سلامت جسمانی در سطح بالا است. به بیان دیگر خانواده یک سیستم در هم تنیده است. در انتهای دیگر پیوستار، بهمپیوستگی پایینی بین اعضاء وجود دارد. اولسون و همکارانش معتقدند که وجود درجه متوسطی از بهمپیوستگی، بین زن و شوهر و یا خانواده به کارکرد کارآمد آنها می انجامد (نیکولز و شوارتز، ۱۹۹۱).
۲-۲-۲- ۲-۶- سلامت خانواده از دیدگاه تجربهگرایان
ستیر[۵۱]۳