یادگیری
نظریه یادگیری مجموعه ای از فنون و روش ها را در اختیار قرار میدهد که میتواند در رویارویی با رفتارهای متقابل مرضی میان اعضای خانواده بسیار مفید و کارآمد باشند. این نظریه ، در مرحله ی کنونی رشد خود ، به بهترین نحو به مسایل مربوط به زوج می پردازد ، بنابرین میتواند در درمان مشکلات زناشویی بسیار مفید باشد.یاکوبسون و مارگولین (۱۹۷۹) ، نیز کاربرد این نظریه را در خانواده درمانی به نحو گسترده ای مورد بررسی قرارداده اند(موسوی ، ۱۳۸۲ ) ،اکثر تحقیقاتی که سعی میکنند رفتارهای تعاملی زوج های خوشبخت را از زوج های غیر خوشبخت و آشفته متمایز کنند دیدگاه یادگیری اجتماعی زا اتخاذ کردهاند . اگر چه نظریه یادگیری اجتماعی تعداد زیادی از دیدگاه های شناختی و رفتاری را لحاظ میکند , اما نقش اصلی آن در درک ازدواج , این نتیجه گیری است که رضایت زناشویی نشان دهنده سطح مطلوب و مثبت (پاداش ) رفتار زوج ها ، نه رفتار تنبیه آن ها است (کوقلین، ۲۰۰۲).
اشتغال زنان
اشتغال زن از جمله عواملی است که بر جریان حیات خانواده تاثیر میگذارد و گرایش زن بسوی اشتغال بیش از همه عوامل بر دیگر خانواده اثر می نهد و روابط زن و شوهر و فرزندان را دگرگون میسازد.
ماری روژه و پل هانری شوبارولو(۱۹۸۹ ) ، در کتابشان تحت عنوان زن در جامعه ، قصد خود را از این نظر پنهان نداشته می پرسند : حقیقت این است که آزادی زن از این نظر امری اجتناب ناپذیراست و موجبات بروز دگرگونیهایی را در تمامی روابط اجتماعی و نظام های ارزشی و به طور کلی تعاد اجتماعی فراهم می آورد. ولی از همه مهمتر این است که در پس تصویر زن ، تصویر زوجین دیده می شود و هماهنگی و وفاق زوجین به صورت یک احتیاج اساسی جلوه میکند ، این وفاق مدتها به تعادل نقشهای سنتی وابسته بود که خود به پایگاه های متفاوت و شرایط خاص هر جنس بستگی داشت (آتش پور ، ۱۳۷۳ ).
آنچه مسلم است این است که کار زن در خارج از خانه به تسهیل در امر ازدواج منتهی گردیده است. و موقعیت های گزینش همسر را متنوع تر و وسیع تر ساخته است.ولی بعد دیگر اشتغال زن که اهمیتی بسیار دارد ، تاثیر آن بر فرزندان است.شاید بتوان گفت نخستین تاثیر اشتغال مادر بر خانواده در رشد عاطفی فرزندان است. اما در یک به برسی جامع و فراگیر که توسط هافمن ، (۱۹۸۷ ) ، در این زمینه به عمل آمد ، نشان داد که هیچ تفاوت معناداری بین این دو متغیر وجود ندارد.هر چند مادران شاغل وقت کمتری را بافرزندان خود می گذارنند ، اما در پیوند و وابستگی مادر و کودک درمقایسه با مادران غیر شاغل تفاوتی مشاهده نمی شود.مادران شاغل که دارای فرزندان مدرسه رو هستند ، احتمالاً استقلال بیشتری به فرزندان خود میدهند و این کودکان ، احتمالاً بیشتر دارای نگرش مبنی بر عدم تفاوت بین دو جنس دختر و پسر هستند. علاوه بر آن ، دختران زنان شاغل ، زنان را شایسته و کارآمد می بینند و مادران خویش را الگوی بزرگسالی خود می دانند. تأکید مادر شاغل بر استقلال ممکن است به ضرر فرزندان پسر تمام شود. مثلاً مادران کارگر ممکن است به ضرر فرزندان پسر تمام شود.مثلاًمادران کارگر ممکن است نقش و جایگاه پدر را نزد فرزندان کم رنگ کنند (شهابی ، ۱۳۷۲ ).
فرزندانی که پدر و مادرشان هر دوشاغلند ، در مقایسه با فرزندان خانواده های سنتی ،نسبتا مستقل تر و کاردان تر هستند ، و کمتر برای پذیرفتن نقشهای جنسی قالبی مستعد میباشند(نوابی نژاد ، ۱۳۷۸ ).
در نهایت ،اثرهای این نوع شیوه زندگی بر سازگاری کودکان ، بستگی زیادی به عواملی چون کیفیت رابطه کودک و والد ، کیفیت مراقبت از کودک و رضایت شخصی و زناشویی والدین دارد.اشتغال زن ، اگر با مراقبت و حساسیت صورت پذیرد ، میتواند زندگی کل خانواده را غنی سازد.اشتغال زن از بعد دیگر ،صورت تیغ دولبه ای دارد که استقلال بیشتر زن بعد مطلوب آن است و تعدد وظایف وی برای اولین بار و بصورتی بسیار سنگین بعد مکمل آن میباشد (نوابی نژاد ، ۱۳۷۸ ).
ابعاد اشتغال زن از عواملی منشا میگیرد که این عوامل در کشور فرانسه به طورکلی از این قرارند:بهبود وضع اقتصادی خانواده (۹۵%درصد ) ، امکان ادامه تحصیل فرزندان (۴۴/۶۶درصد ) و علاقه (۴۰ درصد) بلاد [۳۰]( ۱۹۴۳ ) ، معتقد است که یکی از انگیزه های زنان شوهردار برای قبول شغل که از همه شایعتر است ، میل شخصی زنان به گریختن از محیط به اصطلاح خسته کننده و کسالت آور خانواده است. زنیکه در طی روز در انجام کارهای منزل و نگهداری کودکان خسته شده ، به وضع به اصطلاح مطلوب شوهر یا خواهر مجرد خود رشک برده و فکر میکند که آن ها چقدرخوشبخت هستند که حرفه ای خارج از خانه دارند.وفکر میکنند که تنها راه رهایی از این وضع ، قبول شغل در خارج از خانه است و فکر میکند چون درآمد او ، تهیه وسایل مراقبت از کودکان را میسر میسازد ، از این حیث زیانی متوجه آنان نخواهد شد(صالحی ،۱۳۷۶).
آلن [۳۱] (۱۹۷۸ ) ،می نویسد که در دو دهه گذشته مطالعات بسیاری را در خصوص پدیده ای جدید تحت عنوان زندگی زناشویی مردان و زنان شاغل انجام دادهاند. این تحقیقات نتایج متفاوتی داشته اند. برخی دریافته اند که اشتغال زن میتواند اثرات نامطلوبی بر روابط زناشویی داشته باشد.
برخی دیگر بر عکس ، به این قضیه دست یافته اند و آن اینکه اشتغال زن باعث استحکام و تقویت زندگی زناشویی می شود. از جمله این تحقیقها می توان به نتایج پژوهشهای زیر که توسط شبانی (۱۳۷۹)،ذکر شده است اشاره کرد:
گوو ،[۳۲](۱۹۸۰) ، معتقد است که زنان متاهل و خانه دار ، بیشتر مستعد ابتلا به بیماریهای روانی هستند .زیرا آن ها نمی توانند نیازهای روانی خود را ارضا کنند.در انجام وظایف احساس ناامیدی نموده و خود را در سطح پایین تر از مردان تصور میکنند . لذا اشتغال زن میتواند از این نظر مفید باشد.
یاجو [۳۳] (۱۹۸۶ ) ،در تحقیقی تحت عنوان رابطه بین استرس و رضامندی زناشویی در میان زوجهایی که هر دوشاغل هستند.نشان دادکه :