۱) هر اندازه که در خانواده بقایای کارکردهای نهادی بیشتر باقی مانده باشد خانواده ثبات بیشتری دارد. (منظور کارکردهایی است که با وجود صنعتی شدن و تکامل کارکردهای عمومیاجتماعی هنوز در خانواده باقی ماندهاند) «قانون ثبات»
۲) و هر اندازه که این بقایای کارکردی در خانواده از طرف شخصیت اعضا خانواده بیشتر درونی گردد «قانون انعطافپذیری»
یعنی ثبات انعطافپذیری خانواده ها در جوامع مدرن بسته به موجود بودن کارکردهای بیشتر خانواده است. قانون ثبات بخصوص در میان خانواده های صنعتگر و کارگری و همچنین خانواده های روستایی دیده میشود. قانون انعطافپذیری که درونی کردن این کارکردها را مطرح میکند، بیشتر در میان خانواده های بورژوازی که دارای ارزشهای احساسی هستند و از آموزش روشنفکرانه برخوردارند دیده میشود. اما در خانواده های جدید معاصر که از کارکردهای اقتصادی خانوادگی رها شدهاند، این رهایی اقتصادی با عدم قابلیت برای درونی کردن ارزشهای خانوادگی همراه و همسو شده و سبب پیدایش حالتهای افراطی بی ثباتی و انعطاف ناپذیری آن ها شدهاند. [۱۵۱] (اعزازی، ۱۳۸۰)
در بررسی مطالب بالا می توان بیان نمود که خانواده درشکلها و ساختارهای مختلف آن همواره کارکردهای متعددی را ایفاکرده است. کارکردهای خانواده بر حسب جامعه، زمان و شرایط اجتماعی ـ اقتصادی و فرهنگی جامعه متفاوت میباشد با تحول جامعه از سنتی به غیر سنتی و با تغییر ساخت خانواده از گسترده به هستهای، خانواده کارکردهای خود را به سازمانها و مؤسسات اجتماعی واگذار میکند. نظر جامعهشناسان در مورد تعداد کارکردهای خانواده در جامعه سنتی و نقش و اهمیت هر یک از آن ها در این جامعه متفاوت است. (مصادیق متغیر کارکردها)
مهمترین کارکردهای خانواده سنتی عبارتند از: تولید مثل، اجتماعی کردن کودکان، دادن هویت اجتماعی به فرزندان، کارکرد اقتصادی، حمایت از اعضای خانواده، وظیفه تفریحی، کارکرد پرورشی، کارکرد اموزش، حرفهاموزی، کارکرد اخلاقی، کارکرد مذهبی، فرهنگ پذیری و کارکرد جنسی. همین کارکردهای خانواده در دوران سنتی به یک میزان نیست و برخی آن ها همچون اجتماعی و فرهنگپذیر کردن کودکان، فرزنداوری و کارکرد مذهبی و اخلاقی از اولویت بیشتری برخوردار هستند.
اختلاف نظر اندیشمندان معاصر در مورد کارکردهای خانواده در جوامع سنتی و شهری جدید شدیدتر از اختلاف آرای ایشان در مورد کارکردهای خانواده سنتی است. مهمترین کارکردهای خانواده جدید عبارتند از: تولید مثل، تعیین هویت اجتماعی برای کودکان، استحکام شخصیت بزرگسالان، اجتماعی کردن کودکان، و کانون مهر و الفت.
با دگرگونی جامعه، هم ساختار روابط خانوادگی، هم کارکردهای خانواده دگرگون و جابجا شده یا کاهش یافتند. به اعتقاد برخی اندیشمندان[۱۵۲] عقلایی شدن، صنعتی شدن و دموکراسی در کلیه محدودههای زندگی باعث تفکیک در ساختار اجتماعی شده و در نتیجه ساختارهای اجتماعی قدیمی، وظایف و کارکردهای خود را به ساختارهای در حال پیدایش جدید دادند. کارخانه ها به کمک تکنولوژی پیشرفته در تولید، مدارس در تعلیم و تربیت، دادگاه ها در مسائل حقوقی، سازمانهای بیمه در حفاظت و سرپرستی افراد، کارمندان در امور اجرایی، انجمنها درگذران اوقات فراغت، احزاب و گروههای سیاسی در سیاست متخصص شدند. بدین ترتیب محدودههای وابسته به یکدیگر زندگی دوران قبل، از یکدیگر تفکیک و مجزا شدند. دگرگونی کارکردهای خانواده از جهتگیریهای «ابزاری» به جهت گیریهای «شخصی» برای خانواده مزایایی دارد که از جمله آن میتوان اشتراک مساعی میان همسران و توجه زیاد به کودکان را نام برد. زیرا هنوز خانواده، تنها جایی است که بر اصل «صمیمیت در زندگی خصوصی» استوار است. با وجود اینکه خانواده برخی از کارکردهای خود را یاکاملا از دست داده و یا دچار کاهش کارکرد شده است، ولی بجای آن کارکردهای مهم و جدیدی به دست آورده است.
به سبب تبدیل خانواده به یک محیط خصوصی، جدایی آن با جامعه بزرگ و کاهش وابستگیاش به محیط خارج، به وابستگی درونی متراکمتری دست یافته است. روابط انسانی درون خانواده عمیقتر شده و در روابط خانوادگی احساسات زیادی پیدا شده است. نگرش جدید اجتماعی بر تجمع گروه خانواده با یکدیگر، تأکید مثبت دارد.
اینچنین خانواده در چهارچوب درونی خود که به صورت عمده از نظارت و دخالتهای اجتماعی آزاد است، کودکان را تربیت میکند و انتظار میرود که چون محور تربیت کودکان ارزشهای شغلی و یا اقتصادی نیست، بلکه بر تربیت انسان تأکید میشود، خانواده در جهان دگرگون شده فعلی، انسانی مستقل و آزاد اندیش تربیت نماید.
در رویدادهای پایدار، مثل زناشویی، افراد از میان میروند حال آنکه ساختها و کارکردهای اجتماعی که به کار ساماندهی زندگی زناشویی آنان مشغولند، برجای میمانند و بدین سان این «دستاوردهای بشری» با انتقال به نسلهای پسین و غنی تر شدن در طی تاریخ، نسلهای متوالی را به هم پیوند میدهند.
۲-۱۷٫ جایگاه خانواده
با توجه به چند بعدی بودن و پیچیده بودن خانواده و پژوهشهای متعدد توسط متخصصین مختلف پیرامون خانواده، چندین تقسیمبندی و دیدگاه در مورد خانواده وجود دارد که به دلیل مطول بودن فقط به تعداد محدودی از آن ها اشاره میگردد.
در نگره نخست جایگاه خانواده از ۴ منظر یا رویکرد قابل ملاحظه است:
الف) خانواده ساختاری در برابر جامعه؛ در چنین رویکردی، علاوه برانکه خانواده واحد بنیادین جامعه تلقی می شود، رابطه خانواده و جامعه از جنبه ارگانیکی و کارکردی آن مورد توجه میباشد. (باوم، ۱۳۶۷)
ب) خانواده، عامل انتقال فرهنگی؛ در این رویکرد، خانواده، به لحاظ ایجاد پیوندهایی میان نسلهای مختلف، قادر خواهد بود میراثهای فرهنگ[۱۵۳] خود را به نسلهای بعدی منتقل کند. (شرفی، ۱۳۸۳)
ج) خانواده، عامل توسعه فرهنگی؛ ارتباطهای فکری و فرهنگی میان اعضای خانواده، فرصت و بستر مساعدی برای توسعه فرهنگی پایدار مهیا می کند.
د) خانواده، عامل تکوین هویت[۱۵۴]؛ تشکیل خانواده، به منزله تکوین[۱۵۵] بخشی از هویت فرد میباشد که با عنوان هویت خانوادگی آن را از سایر ابعاد هویت، متمایز می نماید. (محمودیان و دیگران، ۱۳۸۳)
بوردیو معتقد است که خانواده پیکرهای جاندار نوعی[۱۵۶] در معنای اسپینوزایی کلمه هستند، یعنی نوعی میل به جاودانه کردن موجودیت اجتماعیشان، به همراهی تمامیقدرتها و امتیازات وابسته به آن، دارند که ریشه راهبردهای باز تولید است. (پی یر، ۱۳۸۰)
سیف نیز سه نظریه در مورد خانواده بیان میدارد: