-
- سبک زندگی از نگاه نظریهپردازان
-
- سبک زندگی از نگاه اسلام
- ابعاد و ساختار رشد نوجوانی
بخش سوم
دانش آموزان و دروس مقطع متوسطه
-
- نوجوانی
-
- معرفی و اهمیت نوجوانی
-
- بلوغ در نوجوانی
-
- رشد جسمانی و جنسی
-
- رشد شناختی
-
- رشد اجتماعی
-
- رشد عاطفی
- رشد مذهبی
-
- دغدغههای اصلی و نیازهای روانی نوجوان
-
- محتوای دروس
-
- بایدها ونبایدهای محتوا
- خلاصهای از محتوای کتب
-
- اهمیت موضوع تفاوتهای جنسیتی
-
- پیشینه تاریخی
- اقسام تفاوتها
بخش چهارم
تفاوتهای جنسیتی
فصل حاضر درصدد تبیین و ارزیابی مؤلفههای این تحقیق است. لذا مباحث مربوطه را در چهار بخش مجزا به این شرح بیان میکنیم. در بخش اول، نیازهای فطری به عنوان متغیر وابسته و بسیار مهم و تأثیرگذار در هدف اصلی تحقیق، بررسی میشود. در بخش دوم برای آشنایی بیشتر با سبک زندگی به توضیح آن میپردازیم؛ چرا که دروس مرتبط با سبک زندگی، متغیر مستقل این تحقیق میباشد. از آنجا که جامعه مورد نظر، دانشآموزان مقطع متوسطه هستند و مصاحبه در مورد دروس آنان انجام شده، در بخش سوم، ابتدا برای آشنایی با ویژگیهای نوجوانان به توضیح این دوره سنی پرداخته و سپس خلاصهای از محتوای دروس این مقطع بیان میشود. تفاوتهای جنسیتی که متغیر کنترلکننده این پژوهش است بخش چهارم را شامل میشود.
بخش اول : فطرت
هدف اصلی رهبران الهی و کتابهای آسمانی این بوده که زمینه و شرایط مناسب برای رشد و اعتلای استعدادهای فطری را فراهم نمایند انسانها را به درجاتی از حیات طیبه راهنمایی کنند. بنابرین از تعلیم و تربیت نظام اسلامی نیز انتظار میرود طرحها و برنامه های خود را در راستای شکوفایی فطرت و تقویت مجموعهای از صلاحیتهای اعتقادی، فکری، نگرشی و عملی تهیه و اجرا کنند تا در عمل، همسویی خود را با هدف نهایی رهبران و ادیان الهی نشان دهند. چنانچه برنامه های درسی قادر به پرورش فطرت در جهت این هدف اساسی و قرب الهی نباشند، مطلوبیت کافی را نخواهند داشت زیرا که با حیات حقیقی دانشآموزان همجهت نخواهد بود. بحث اصلی پژوهش حاضر نیز در این راستا میباشد. لذا در این بخش به بررسی تفصیلی فطرت در انسان پرداخته میشود.
۱-۱-۲ پیشینه تاریخی
آیا انسان، طبیعت و سرشت ویژهای دارد یا خیر و اگر دارد چگونه است؟ این پرسش و امثال آن، درگذشتههای دور در اندیشه بشری مطرح بوده است. درگذر تاریخ، افرادی بودهاند که در وجود انسان حقیقتی به نام فطرت و سرشت ابتدایی را نپذیرفته و اعتقاد داشتهاند نیروها و فعالیتهای مربوط به انسان با بهره گرفتن از دانشهای گوناگون بشری شناسایی شده و در این میان فعالیت و نیرویی به نام فطرت یافت نشده است.
از نظر این گروه، بشر هیچ گونه گرایش فطری ندارد، بلکه تابع آن است که چه نقشی به او بدهند. برخی دیگر از فیلسوفان مادی با اینکه انسان را خالی از سرشت و طبیعت ابتدایی نمیدانند، اما به نحو دیگری نگرشی منفی و بدبینانه نسبت به طبیعت انسان داشته و انسان را ذاتاً موجودی شرور میدانند(مطهری، ۱۳۸۹).
در قرون اخیر به دلیل پیدایی مکتبهای الحادی و ضددینی در غرب و راهیابی این اندیشهها به کشورها و جامعه های اسلامی که هریک به گونهای مبانی نظری دین و نیز سرشت آغازین انسان و به طور مشخص گرایشهای دینی انسان را نفی میکردند از سویی و پیشرفت دانش روانشناسی و دستیابی روانشناسان به افقهای ناشناخته روح و گرایشهای روانی انسان از دیگر سو، بحث از فطرت و سرشت نخستین انسانها در نظرگاه اندیشمندان، جایگاهی بالاتر از گذشته یافت و به تبیین و تحلیل این موضوع به صورت گستردهتر و همهجانبه تری پرداخته شد(مطهری، ۱۳۸۵).
در میان روانشناسان، روانشناسان کمال که اکثراً خود را روانشناسان انسانمدار مینامند دیدی نو به ماهیت انسانی دارند. این جنبش که در نخستین سالهای دهه ۱۹۶۰ در روانشناسی آمریکا به وجود آمد با شکلهای سنتی روانشناسی، متفاوت است. روانشناسان کمال، با دیدی انتقادی به این سنتها مینگرند، چرا که معتقدند نگرش رفتارگرایی و روانکاوی به ماهیت انسان محدود است و پیشرفتی را که آدمی میتواند بدان دست آورد، نادیده میگیرند. آن ها به قابلیت گسترش، پرورش، شکوفایی و کمال انسان و تبدیل شدن به آنچه در توان اوست اعتقاد دارند(شولتز[۵]، ترجمه خوشدل، ۱۳۷۵).
در واقع با تمامی انکارها و تردیدهای جدی در دوره جدید، صدای حمایت از وجود فطرت انسانی نسبتاً پرطنین است و اندیشمندانی عمدتاًً روانشناس، کوشیده و میکوشند تا حقیقت و آثار تقویت امور فطری را در معرض افکار عمومی قرار دهند و توجه انسانها را به موانع شهود فطرت و پیامدهای زیانبار بیتوجهی به آن جلب نمایند. این تحقیق نیز با انجام کار میدانی، مترصد به تصویر کشیدن بخشی از عدم توجه به این بُعد مهم وجود آدمی در محیط آموزشی است.
۲-۱-۲ بررسی لغوی و مفهومی فطرت
واژه فطرت از ریشه “فَطَرَ”، اشاره دارد به ویژگی خاصی در انسان که در متون مقدس اسلامی، فراوان به کار رفته است. بعضی آن را با “خَلَقَ” مترادف دانستهاند. صاحب اَلمیزان (طباطبایی،۱۳۷۴) آن را به معنای خلقت از عدم محض دانسته است. در منابع دیگر، فطرت به معنای شکافتن(حسینی زبیدی،۱۳۸۷ قمری)، گشودن شیء و ابزار آن(ابن فارس،۱۴۰۴ قمری)، ابتدا و اختراع (جوهری، ۱۳۶۸)، شکافتن از طول و ایجاد و ابداع(اصفهانی،۳۹۶ قمری) آمده است.
بدین ترتیب دو معنای «خلق تازه و ویژه» و «شکافتن» را میتوان برای فطرت در نظر گرفت. قرشی(۱۳۷۶)در نظر گرفتن معنای دوم(شکافتن) را از آن جهت میداند که خداوند موجودات را با شکافتن میآفریند مانند تبدیل تخم مرغ به مرغ یا تبدیل دانه به گیاه. در میان اندیشمندان مسلمان برخی به معنای اول تأکید دارند مانند مطهری(۱۳۸۵) که در توضیح این واژه بیان میکند فطرت از ماده فَطَرَ است، به دلیل ساختار لفظی خاص این واژه که بر وزن فِعله است مثل لغت جِلسه و رِکبه (که نوع خاصی از نشستن و سوارشدن را بیان میکند)، این واژه بیانگر حالت خاص و نوع خاصی از آفرینش است. برخی دیگر هم معنای دوم را پذیرفتهاند مانند طالقانی(به نقل از همتی فر و غفاری، ۱۳۹۳) که فطرت را در معنای خلقت اشیاء که دائماً در حال صیرورت، شکافتن و تکامل هستند میداند. البته این دو معنا برای واژه فطرت قابل جمع هستند.
به هر حال اصطلاح فطرت با در نظر گرفتن ریشه و شکل آن، بر ویژگیها و صفاتی که در اصل خلقت و آفرینش انسان وجود دارد دلالت میکند. بدین ترتیب امور فطری اموری حقیقی و اصیلند که چه به طور بالقوه و چه به شکل بالفعل در روح نهفته و کیفیت خود آن هستند و فرع و تابع گرایش یا شناخت دیگری نیستند.