۳٫ «النَّاسُ مسلّطون علی أَمْوَالِهِمْ». مفاد قاعده این است که هر مالکى، نسبت به مال خود تسلط کامل دارد و مىتواند در آن هر گونه تصرفى اعم از مادى و حقوقى بکند، و هیچ کس نمىتواند او را بدون مجوز شرعى از تصرفات در آن منع کند. به عبارت دیگر، به موجب این قاعده، اصل بر آن است که همه گونه تصرفات براى مالک مجاز است، مگر آن که به موجب دلیل شرعى خلاف آن ثابت گردد.
قاعده تسلّط از مشهورترین قواعد فقهى است و به علت کاربرد وسیع اقتصادى و اجتماعىاش، از دیرباز از اساسىترین قاعدههاى فقه اسلام بوده است. این قاعده تثبیت کنندۀ ارکان مالکیت است و به علت جایگاه خاص اموال و مالکیت در زندگى روزمره مردم، اهمیت و برجستگى خاصى در بین سایر موضوعات دارد. بر اساس آن، تصرف در مال غیر جز از طریق جلب رضایت مالک ممنوع شده است. اهمیت شایان توجه قاعده تسلّط، که عامل استقرار و قوام مالکیت است، باعث شده تا مکاتب جدید حقوقى نیز بدون استثنا و به شدت تحت تأثیر آن قرار گیرند؛ به طورى که قسمت اعظم و عمدۀ مجموعه مقرراتى که به منظور تنظیم امور اقتصادى و تعیین حد و مرز روابط اقتصادى افراد جامعه در نظامهای قانونگذارى جدید تدوین مىشود، در واقع، مایۀ اصلى خود را از این قاعده و فروع و شقوق مختلف آن مىگیرد.
به گفته صاحب جواهر: «قَاعِدَهً سُلْطَانِ الْمُلْکُ وَ تُسَلَّطُ النَّاسَ عَلَى أَمْوَالِهِمْ، أَصْلُ لَا یَخْرُجُ عَنْهُ فِى مُحِلُّ الشَّکِّ». یعنى قاعده سلطنت مالک و (به تعبیر دیگر) تسلط مردم بر اموال خود، اصلى است که در موارد تردید (و عدم وجود دلیل بر خلاف) نمىتوان از آن خارج شد (نجفی، ۱۳۱۴، ج۲۶، ص۲۳۴).
۴٫ و همچنین«الْمُسْلِمُونَ عَلَى شُرُوطِهِمْ، إِلا شَرْطًا أَحَلَّ حَرَامًا، أَوْ حَرَّمَ حَلاَلاً» استدلال نموده اند. به نظر ایشان این ادله شامل معامله صلح میباشد، وهمین کافی است برای صحت و لزوم عقد صلحی که هیچ پیشینه خصومت و نزاع موجود و متوقع برای آن یافت نمی شود (اردبیلی، ۱۴۱۶، ج۹، ص۳۳۱).
۳-۱-۴- دلایل عام صحت عقد صلح
یکی از مهمترین دلایل اقامه شده برای صحت صلح، روایاتی میباشد که اطلاق و عموم آن ها در اعتبار عقد صلح میباشد. . بیشتر فقهایی که درصدد ارائه دلیل بر صحت صلح برآمده اند به این گونه روایات استناد نموده اند (شهید ثانی، ۱۴۱۴، ج۴، ص۲۷۴٫ ۱۳۶۳٫ حائری شاه باغ، ۱۳۸۲، ص۶۵۸).
در روایات اسلامی موضوع اصلاح ذاتالبین از اهمیت بسیاری برخوردار است و به عناوین مختلف، مردم به این امر تشویق و ترغیب شدهاند، به گونهای که در بعضی از روایات از اصلاح میان مردم به عنوان بهترین صدقه و در برخی دیگر به عنوان بهترین عبادت یاد شده است.
پیامبر اکرم (ص) در این باره میفرماید:
«اصَلَاحُ ذَاتِ الْبَیْنِ أَفْضَلُ مِنْ عَامَّهِ الصَّلَاهِ وَ الصِّیَامِ؛ اصلاح ذاتالبین از یک سال نماز و روزه برتر است»؛ (حرّ عاملی، ۱۴۱۴، ج۱۳، ص۱۶۶).
در روایت دیگری میفرماید:
«هر کس در راه صلح و سازش بین دو نفر گام بردارد تا وقتی که برگردد ملائکه الهی بر او درود میفرستند و ثواب شب قدر به او داده میشود»؛ (همان)
قال رسولالله (ص):«أَفضَلُ الصَدَقَهِ أَصلاحُ ذاتِ البَینِ ؛ بـرتـرین و بالاترین صدقه، اصلاح میان مردم است».
امیر مؤمنان على علیه السلام در نامه خود به مالک اشتر این جمله را خاطرنشان مىسازد که : « وَ لَا تَدْفَعَنَّ صُلْحاً دَعَاکَ الیه عَدُوُّکَ لِلَّهِ فِیهِ رِضًى، فَانٍ فِى الصُّلْحِ دَعَهً لِجُنُودِکَ وَ رَاحَهً مِنْ هُمُومِکَ وَ أَمْناً لِبِلَادِکَ… ».
«و از صلح و آشتى که رضا و خوشنودى خدا در آن است و دشمنت تو را به آن بخواند سرپیچى مکن، زیرا در آشتى راحت لشگریان و آسایش اندوهها و آسودگى براى اهل شهرهاست».
بنابرین ؛ اصل و اساس از نظر اسلام صلح بوده و جهاد نیز ماهیت دفاعی دارد و هدف هر دو نشر عقاید توحیدی و حاکمیت قوانین الهی بر جهان است. موضوع «صلح» و زندگى مسالمتآمیز از مسائل عمیق و ریشهدار اسلام است و تمام نظامها و قوانین و دستورات و مقررات اسلامى بر اساس آن پىریزى شده است.
قال الامام الصادق (علیه السلام):صَدَقَهُ یحبها اللَّهِ اصلاح بین النَّاسِ إِذَا تَفَاسَدُوا وَ تَقَارُبُ بینهم إِذَا تَبَاعَدُوا؛ صدقهای که خدا دوست دارد، اصلاح میان مردم است، هرگاه به اختلاف و فساد افتاده باشند و نزدیک ساختن آن ها به یکدیگر هرگاه از هم دور شده باشند (همان).
همچنین ایشان میفرمایند : لِأَنَّ اصلح بین اثنین أَحَبَّ الی مِنْ انَّ أَتَصَدَّقُ بدینارین؛ ایجاد الفت و اصلاح بین ۲ نـفـر که توسط من انجام گیرد، نزد من محبوبتر است از این که ۲ دینار در راه خدا صدقه بدهم.
اصلاح میان مؤمنان از چنان اهمیتی در نظر ائمه علیهمالسلام برخوردار بود که امام صادق (ع) برای رفع اختلاف مالی شیعیان از مال خود مبلغی را اختصاص داده بودند تا با پرداخت آن نزاع خاتمه یابد (همان). .
ایشان در این باره به یکی از یاران خود به نام مفضل فرمودهاند: اذا رأیت بین اثنین مِنْ شیعتنا منازعه فَافْتَدِهَا مِنْ مالی؛هنگامی که میان ۲ تن از پیروان ما نزاعی میبینی، از مال من غرامت بپرداز تا با یکدیگر صلح کنند.
در این خصوص شخصی چنین روایت کردهاست: من و دامادم درباره میراثی نزاع میکردیم که مفضل به ما رسید و وقتی متوجه شد نزاع و مشاجره ما به سبب چیست، ما را به منزل خود دعوت کرد و با پرداخت ۴۰۰ دینار میان ما صلح برقرار ساخت و گفت: بدانید که این از مال من نبود. امام صادق (ع) به من دستور داده است که هرگاه میان ۲ نفر از شیعیان اختلاف و مشاجرهای پیش آمد، با پول آن حضرت، صلح و صفا میان آنان ایجاد کنم (همان). .
حضرت امیر (ع) اصلاح میان مردم را از بـزرگتـریـن و برترین عبادتها دانسته و میفرمایند:
فَأَنْی سمَعت جدکمَا (ص) یقَوْلُ : اصلاح ذاتالبین أَفْضَلُ مِنْ عَامِهِ الصلوه وَ الصیام ؛ از جد شما پیامبر شنیدم که فرمود: اصلاح میان مردم از همه نمازها و روزهها برتر است.
در اصـول کافی از امام صادق (ع) نقل شده است: انَّ الصلِح لِیس بکذاب ؛ مصلح دروغگو نیست.
هرچند در قرآن و روایـات، دروغ گـفتن مورد نکوهش قرار گرفته و این رذیله اخلاقی از گناهان کبیره به حساب میآید؛ اما به سبب اهمیت بـرقـراری اصلاح میان مردم، اگر کسی بتواند به این وسیله میان ۲ نفر صفا و صمیمیت ایجاد کند، دروغ گفتن جایز است.
بـرایـناسـاس، چـنـانـ چه شخصی برای ایجاد اصلاح میان مردم، سخن غیرواقعی بگوید؛ اما اصلاح به آن بستگی داشته باشد، سـخـن او دروغ بـه شـمار نمیرود و این مـوضـوع، دلیل وجوب اصلاح میان مردم است؛ زیرا ترک دروغ واجب بوده و واجب جـز بـه واجـب مـهـمتـر و مـؤکـدتـر سـاقـط نمیشود.