یک کارشناس معرفی کرده و پس از انتخاب نفر سوم، کارشناسان به صورت کمیتهای اظهار نظر مینمایند که این مرحله موسوم به ارزیابی مقدماتی بوده و چنانچه یکی از اعضاء کمیته حقوقدان باشد، در این صورت احاله به قاضی نامیده میشود.
شایان ذکر است که مراکز داوری در کشورهای مختلف، بخشی را برای سازش اختصاص دادهاند، مانند حل و فصل اختلاف در آکادمی کارشناسی و انجمن صنایع انگلیس، مرکز ملی میانجیگری فرانسه، مرکز داوری بازرگانی داخلی و بینالمللی کبک، اداره سازش و داوری اتاق بازرگانی و صنایع بروکسل.[۱۵]
رسیدگی از طریق سازش معمولاً در قراردادها با ارجاع به مرکز مذبور پیشبینی میشود و در صورت عدم توافق، اختلاف به داوری ارجاع میگردد.
٢-۴- سازش و داوری
تفکیک بین داوری و سازش، ماهیت سازش و داوری را روشنتر میگرداند. سازش یکی از روشهایی است که به دعوی خاتمه میبخشد و بعضی آن را بهترین روش جهت خاتمه بخشیدن به دعوی میدانند. اصولاً محاکم بر طبق دلایل ابرازی اصحاب دعوی اعلام حق مینمایند؛ ممکن است شخص واقعاً محق باشد ولی دلیل نداشته باشد یا نتواند به موقع دلایل خود را ارائه دهد و حکم علیه او صادر گردد، در حالی که اصحاب دعوی بیشتر و بهتر به حقوق واقعی خود واقف هستند و اگر عواملی آن ها را وادار به سازش نماید، صرف نظر از این که دعوی و خصومت آنان به نحو مطلوبی خاتمه میپذیرد، صاحب حق بهتر از حق خود استفاده میکند.
بنابرین، طرفین برای رفع خصومت از سازش استفاده میکنند. مع هذا ممکن است در برخی از موارد، داوری به سازش به معنای مذکور نزدیک باشد. زمانی که مقصود طرفین این باشد که راه حلی برای پایان دادن به دعوی خود به دست آورند که از نظر ماهیت، الزاماًً یا احتمالاً متمایز از آن باشد که قاضی مقرر میدارد؛ ولی راه حلی که قبل از هر چیز آرزو میشود، این است که هر یک از طرفین آن را به میل و اختیار بپذیرند. مقصود این است که دعوی حتیالامکان با رضایت طرفین حل و فصل شود نه بدانگونه که در ادامه روابطی که طرفین میخواهند در آینده با یکدیگر داشته باشند، اختلال ایجاد کند. فرض مذبور به سازش نزدیک است با این تفاوت که تصمیم داور که از اندیشه برقراری هماهنگی الهام گرفته، برای طرفین الزامآور است، هرچند که در برخی اوقات برای آنان خوشایند نباشد. در حالی که راه حلی که سازش دهنده یا میانجی پیشنهاد میکند باید مورد قبول اشخاص ذینفع قرار گیرد و اجباری نمیشود، مگر هنگامی که آن راه حل مذبور را قبول کنند؛ لیکن تصمیم داور برای اشخاص ذینفع بدون نیاز به پذیرش آنان الزامی است.
ب) داوری
١-١- تعریف لغوی
داوری[۱۶]در لغت به معنای قضا، قضاوت، حکومت دیوان کردن، حکمیت، محاکمه کردن، یکسو نمودن میان نیک و بد و حکم میان دو خصم است. داوری عمل داور است و داور در لغت به قاضی و حاکم، دادرس، میانجی، آنکه میان نیک و بد حکم کند، صاحب حکومت و حاکم گفته میشود.[۱۷]داور همچنین به معنای قاضی و حکم و واژه داوری به معنای قضاوت کردن، شکایت کردن، ستیزه و واقعه آمده است.[۱۸]
داور را در فقه قاضی تحکیم گویند و واژه تحکیم به معنای تعیین حکم، نصب حکم و انتخاب به داوری آمده است.[۱۹] قاضی تحکیم کسی است که از افراد مردم، به تراضی طرفین دعوی و بدون اذن امام رسیدگی به مرافعه میکند.[۲۰]
در فرهنگ فارسی نیز قاضی به معنای داور و حکم کننده و تحکیم کسی را حاکم یا داور کردن معنا شده است.[۲۱]
در مجموع میتوان گفت داوری در حقوق معادل حکمیت و داور همان قاضی تحکیم میباشد؛ به جاست که واژه قاضی نیز بررسی و معنای آن مشخص تا درک بهتری از ارتباط این دو واژه به دست آید.
قاضی در لغت به معنای کسی است که به شغل قضا و فصل خصومت و ترافع اشتغال دارد و در همین معنی دادرسی استعمال میشود به کار برده شده است.[۲۲]
قاضی به معنای حکم کننده، روا کننده حاجت[۲۳] و داور[۲۴] آمده است.
قضا از جمله به معنای حکم و فرمان است. خداوند در قرآن کریم میفرماید: «والله یقضی بالحق»[۲۵]همچنین به معنی خلق، پدید آوردن و اراده آمده که معنی اول یعنی حکم به فرمان بهترین معنا دانسته شده است.[۲۶]
دقت در تعاریف لغوی مذکور از واژه های داوری، داور، حکمیت، قاضی و قاضی تحکیم این نکته را آشکار میسازد که داوری حقوقی همان حکمیت فقهی و داور همان قاضی تحکیم فقهی است که هدف هر دو فصل خصومت و صدور حکم بوده که این اذن را قاضی از ناحیه شرع و ولی امر و قاضی تحکیم یا داور از ناحیه طرفین دعوی دارا میباشد.
١-٢- تعریف اصطلاحی
در مورد داوری تعاریف گوناگون ارائه شده است. زیرا منشأ آن دیدگاههای مختلف با ویژگی نظامهای مختلف بوده است. اما برای یک تعریف ساده که تقریباً شباهت به همه تعاریف داشته باشد و از طرفی مفهوم داوری را واضح گرداند، میباید به ارکان اساسی آن که در واقع موجب به وجود آمدن عقد تحکیم میگردد، توجه داشت. عقد داوری، عقد سه جانبه است، یعنی اولاً تراضی طرفین دعوی را لازم دارد؛ ثانیاًً داور نیز باید پیشنهاد داوری را که از جانب اصحاب دعوی به او شده قبول کند. با توجه به این سه رکن میتوان گفت داوری، عبارت است از این که طرفین دعوی، شخص یا اشخاصی را برای رسیدگی و صدور رأی در دعوی یا دعاوی معین، انتخاب میکنند. تعاریف دیگری نیز علمای حقوق بیان کردهاند که از جمله آن ها تعاریف زیر است:
رسیدگی حقوقی بر مبنای درخواست طرفین برای تشخیص و اجرای حقوق و تکالیف آن ها.[۲۷]
اما تعریف نسبتاً جامع و مانع با توجه به ارکان موجود در مقررات داوری ایران میتواند چنین ارائه شود: داوری عبارت است از رفع اختلاف از طریق رسیدگی و صدور حکم توسط شخص یا اشخاصی که اطراف دعوی معمولاً آن ها را به تراضی انتخاب میکنند یا مراجع قضایی به نمایندگی از سوی اطراف دعوی برمیگزینند.
این تعریف، ارجاع به داوری توسط مراجع قضایی را نیز در بر میگیرد و از این لحاظ بر تعاریف قبلی ارجحیت دارد. اما تعریف استاندارد که با در نظر گرفتن مبنا و هدف داوری، خطوط مشخصه این نهاد را نشان میدهد، تعریفی است که استاد رنهداوید بیان کردهاست:
داوری فنی است که هدف آن حل و فصل یک مسأله مربوط به روابط بین دو یا چند شخص است به وسیله یک یا چند شخص دیگر به نام داور یا داوران- که اختیارات خود را از یک قرارداد خصوصی میگیرند و بر اساس آن قرارداد رأی میدهند بیآنکه دولت چنین وظیفهای را به آنان محول کرده باشد.[۲۸]
گفتار دوم- پیشینه سازش و داوری
الف) سازش
١- حقوق داخلی
بسیاری از نهادهای حقوقی در ایران از قدمت تاریخی طولانی مدتی برخوردار میباشد. همچون سایر نهادهای حقوقی، سازش نیز در حقوق ایران، دارای قدمت نسبتاً طولانی است.
در این بخش، سابقه سازش در حقوق ایران را بررسی خواهیم نمود. تمرکز مباحث ما در این بخش بر روی قوانین و مقررات حقوق ایران در سالهای گذشته میباشد.