الف) انتظار کمتری برای رشد وجود دارد؛
ب) چشم داشت کمتری به بازارهای جدید، تکنولوژی مدرن و پیشتازی وجود دارد؛
ج) بدگمانی نسبت به تغییر به وجود میآید؛
د) کسانی که مطیع اوامر هستند ، تشویق میشوند؛
ه) توجه زیاد از حدی به روابط بین پرسنل سازمانی به عوض توجه به پذیرش خطر میشود.
در صورت طولانی شدن دوران رکود عامل خلاقیت و توانایی بنگاه در تامین نیازهای مشتریان به تدریج کاهش مییابد و به ناچار به دوره بعدی میلغزد، وقایع مهمی همانند آنچه در مراحل مربوط به دوران رشد مشاهده شد درگذر از این دوره اتفاق میافتد. از دوره تکامل به بعد حرکت در طول منحنی عمر، در واقع تحولی است به سمت انحطاط.
اشرافیت
مرحله اشرافیت[۲۱] با ویژگیهای رفتاری زیر مشخص میگردد:
الف) پول در جهت کنترل سیستم، سودآوری و تشکیلات مصرف میگردد؛
ب) در انجام امور به عوض اینکه “چه کاری؟ ” و “چرایی؟ ” انجام کار سوال شود؛ اینکه در گذشته “چگونه” انجام شد مورد تأکید است؛
ج) رواج امور تشریفاتی در لباس، القاب و سنت ها صورت می پذیرد؛
د) افراد نسبت به حیات سازمان علاقمند هستند ولی همه پند حکیمانه “حرکت نکن کار طبق روال است” را در انجام امور مدنظر دارند؛
ه) نوآوری در داخل واحد تجاری بسیار کم است. ممکن است شرکت به منظور تحصیل تولیدات و بازارهای جدید و یا به عنوان کوششی جهت خرید کارآفرینی اقدام به خرید شرکت های دیگر نماید (ترکیب از نوع تحصیل)؛
ی) بنگاه از نقدینگی بالایی[۲۲] برخوردار است.
نقصان انعطافپذیری که از مرحله تکامل شروع شده بود، گسترش مییابد، در نتیجه قابلیت اجراء و حصول نتایج نیز کاهش مییابد. به تدریج که از سود مندی سازمان در بهرهگیری از فرصتهای بلند مدت کاسته میشود، قابلیت واکنش در برابر نیازهای کوتاه مدت نیز از دست میرود. دنبال کردن اهداف کوتاه مدت با کسب نتایج نسبتاً مطمئن و خط مشی میانه روی در تصمیمگیریها هویدا میشود. واحد های تجاری در مرحله اشرافیت، عمدتاًً سعی در افزایش سود از طریق افزایش درآمد فروش دارند نه از طریق حذف هزینه ها. البته ممکن است هزینهای را حذف کنند، لیکن فقط در صورتی که واقعاً مجبور باشند، تازه آن هم فقط در مورد اقلام بیاهمیت. افزایش قیمتها در شرایطی که سهم بازار در حال کاهش است مانند پاشیدن بنزین بر روی آتش است. چنین عملی فقط شتاب حرکت را در لغزش به سمت دوره بعدی پیری زیادتر میکند. واحدهای تجاری در این مرحله معمولاً محافظه کار و غیرقابل تغییرند، زیرا در داخل هیچ درخواستی در راستای حمایت از سرمایهگذاری وجود ندارد. از آنجا که تقاضای سرمایهگذاری و تبعاً نقدینگی در داخل ناچیز است لذا به دنبال کشف فرصتهای رشد و سرمایهگذاری[۲۳] در خارج از واحد خود میباشند.
بوروکراسی اولیه
مشخصه های رفتاری واحدهای تجاری در مرحله بوروکراسی اولیه[۲۴] عبارتند از:
الف) به جای اینکه به دنبال پاسخ “چه باید کرد؟ ” برای رفع مشکل باشند، تأکید بر سوال” چه کسی مقصر است؟ ” رایج میگردد(گویی اگر معلوم شود عامل مشکل چه کسی بوده مشکل حل خواهد شد)؛
ب) کشمکش، از پشت خنجر زدن[۲۵] و مبارزه تن به تن بسیار رایج میشود؛
ج) جنون سوء ظن واحد تجاری را فرا میگیرد؛
د) تمام توجه، به میدان جنگ داخلی معطوف شده و مشتری یک مزاحم است؛
ه) خلاقیت و نوآوری کاهش مییابد؛
ی) سهم بازار محصول[۲۶]، مخارج بازاریابی و تبلیغات و در نتیجه درآمد فروش تقلیل مییابد؛
م) بنگاه از نقدینگی پایینی [۲۷]برخوردار است.
بوروکراسی و افول
در دوره بوروکراسی، واحد تجاری منابع کافی برای خود ایجاد نمیکند. وجود خود را نه با عملکرد خوب بلکه با این واقعیت که وجود دارد توجیه میکند. با کمک سیستمهای پشتیبانی[۲۸] (حیات مصنوعی) فقط مرگ را به تعویق میاندازد. واحد تجاری در مرحله بوروکراسی دارای خصیصههای ذیل میباشد:
الف) دارای سیستمهای فراوان و عملکرد ناچیز است؛
ب) هیچ گونه پیوستگی با محیط خارج واحد تجاری ندارد و تمام توجه آن به خودش معطوف میباشد؛
ج) هیچ گونه کنترلی احساس نمیشود؛
د) برای انجام کاری مؤثر در واحد تجاری، مشتریان باید روشهای پردردسری را بیابند تا از راه های فرعی و انشعابی یا ایجاد شکاف در سیستم به نتیجه برسند؛
ه) یکی از بارزترین مشخصه های یک واحد تجاری بوروکراسی معتبر دانستن مطالب به صورت مکتوب است.
واحد تجاری درمرحله بوروکراسی درهم ریخته و بینظم است و کسی اطلاع کاملی از آنچه باید انجام شود ندارد. آن ها همه دستورالعملها را میدانند اما نمیتوانند به خاطر آورند که این دستورالعملها با چه هدفی صادر شدهاند. بنابرین بوروکراسی بر اساس تشریفات عمل میکند نه بر اساس دلائل. بوروکراسیهایی که انجام تغییر در سازمان آن ها بسیار مشکل به نظر میرسد، ممکن است از مرکز پوسیده بوده و در مرز ورشکستگی[۲۹] قرار داشته باشند. واحد های تجاری در مرحله بوروکراسی ممکن است در یک حالت انجماد زنده بمانند. این مورد هنگامی اتفاق میافتد که آن ها قادر باشند در یک جدایی کامل از محیط به کار خود ادامه دهند. مثالهایی از این دست شامل شرکتهای دارای امتیاز انحصاری و سازمانهای دولتی هستند. نتیجه چنین روندی، طولانی کردن زندگی مصنوعی واحد تجاری به قیمت بسیار گزاف میباشد. ممکن است مرگ حقیقی سالها به طول انجامد. زوال هنگامی حادث میگردد که دیگر کسی نسبت به بنگاه متعهد نباشد. در چنین بوروکراسی، مرگ به تعویق میافتد زیرا تعهد و الزام بر ادامه حیات آن مبتنی بر خواست مشتریان نمیباشد، بلکه بر علائق سیاسی استوار است، که بقای واحد تجاری را به دلایل سیاسی توجیه میکند، در صورتی که اگر واحد تجاری وابسته به نظر مشتریان میبود، میبایست در حال حاضر مرده باشد، زیرا مشتریان آن از دست رفته اند (بیکسیا، ۲۰۰۷).