اما فعالیت انتقادی چگونه انجام میگیرد؟ به صورت کلی به سه بُعد و مرحله اشاره می شود:
-
- توصیف
-
- تفسیر
- ارزیابی(همان منبع)
آیزنر چهار وجه مهم نقد تربیت را توصیف، تفسیر، ارزشیابی و کفایت ارجاعی مطرح میکند کفایت ارجاعی شامل مشاهدات و استنتاجاتی است که از جنبههای دیگر به دست میآید با پیروی از دیوئی آیزنر نقد تربیتی را به عنوان بازسازی ادراک مطرح نمود(اسمیت،۲۰۰۸).
در توصیف، نقاد تلاش میکند که کیفیت های موجود در بازده های برنامه درسی یا وقایع آموزشی را به تصویر بکشد یا برجسته سازد این توصیف با بهره گرفتن از زبان استعاری شکل بهتری به خود میگیرد. تفسیر با تکیه بر نظریه های مختلف علوم اجتماعی یا ارجاع به یک بافت تاریخی انجام میگیرد و در ارزشیابی منتقد خصوصیات مهم موضوع را مطابق معیارهای مشخص ارزشیابی میکند(بارون، ۱۳۸۸). براین اساس در فرایند انتقادی ابتدا منتقد با یک موقعیت مبهم روبه رو می شود در مرحله دوم رابطه بین پدیدههای مختلف ادراک می شود و نظم و نقشه آن ها روشن می شود در مرحله سوم اندیشه و موضوع اصلی به عنوان واسطه برای ساختار بخشی به پدیده مورد نظر مشخص می شود و در مرحله آخر این ساختار به نوشتن و جریان کار شکل و جهت میدهد. در واقع اندیشه محوری در فرایند انتخاب از بین آن چه هست و آشکار کردن روابط میان عناصر پدیده به کار گرفته می شود(همان منبع).
اما علاوه بر مراحل بالا چندین فن و تاکتیک نیز برای نقد ارائه شده است که عبارت اند از :
-
- توجه به خصوصیات غیرزیباشناختی مانند توجه کردن به رنگ و خال که دانش آموزان را تشویق میکند به چیزهایی توجه کنند که غیر از آنهاییکه از لحاظ زیباشناختی رایج هستند میباشند.
-
- توجه به خصوصیات و کیفیت های زیباشناختی مانند توجه به عصبانیت، کشمکش و غیره
-
- برقراری ارتباط بین جنبههای زیباشناختی و غیر زیباشناختی برای مثال رنگ قرمز قدرت بیان را چگونه ارتقا میدهد؟
-
- کاربرد تفسیرهای درست، مؤثق و تشبیه ها
-
- استفاده از تقابل ها، مقایسه ها و خاطره ها
-
- استفاده از بازگویی و تکرار
- استفاده از اشارات بیانی یا رفتارهای غیرکلامی(اسمیتb،۱۹۷۱)
توجه به توضیحات راجع به خبرگی و نقادی تربیتی نشان میدهد که این نوع ارزشیابی از نوع ارزشیابی کیفی است تا یک تصویر واقع بینانه و دقیقی از تغییرات رفتاری دانش آموز، از آن چه در جریان برنامهریزی درسی یا تدریس اتفاق می افتد و یا آنچه در یک برنامه درسی به عنوان یک سند مطرح شده ارائه کند.آیزنر (۲۰۰۲،ص۱۹۰) بیان میکند:« هدف عمده نقادی آموزشی فراهم نمودن یک تصویر ظریف و دقیق از چیزی که در کلاس درس و تجربه دانش آموزان یه عنوان یک نتیجه بیرون میآید و اطلاعاتی برای بهبود تدریس و یادگیری به دست میدهد میباشد. وی در جای دیگر اشاره میکند سنجش و ارزشیابی بایستی به عنوان منابع تربیتی و اقداماتی که منجر به بهبود فرایند تربیتی میشوند قلمداد شوند. اقدامات ارزشیابی در مفید ترین حالتشان برای بهبود یادگیری دانش آموز، تدریس معلم و خود برنامه درسی سازنده هستند این بهبود در استفاده از ارزشیابی نه به عنوان نمره دهی به دانش آموزان بلکه در استفاده از آن به عنوان ابزار گردآوری اطلاعات درباره چیزی که دانش آموزان انجام میدهند و چیزهائی که نیاز به توجه دارند فراهم می شود. سنجش و ارزشیابی به عنوان دوست نه به عنوان دشمن و همچنین وسیله رتبه بندی دانش آموزان نبوده بلکه راه های یادگیری در مورد آن چه تدریس شده و یادگرفته شده میباشد».
کانلین(۱۹۷۱،ص۵۵۳) بیان میکند:« با بررسی های زیباشناختی تدریس، یادگیری و دانش میتوانند بهبود یابند تحلیل های زیباشناختی روشها میتوانند اثربخشی معلمان را در انتقال محتوای برنامه های درسی ارتقا دهند و یک استاد بایستی تلاش کند کلاسش را از لحاظ زیباشناختی و تربیتی ارتقا دهد زیرا خود روش های تدریس او نیز نوعی تدریس برای یادگیرندگان محسوب می شود.
نگاهی بر برنامه درسی دوره ابتدایی ایران
در اینجا برنامه درسی دوره ابتدایی ایران را بر اساس نگاشت چهارم برنامه درسی ملی که در سال۱۳۹۰ از سوی وزارت آموزش و پرورش ارائه شده است به طور اجمالی مورد بررسی قرار میدهیم در این بررسی مبانی و اصول تعیین عناصر برنامه درسی که مدنظر برنامه درسی ملی میباشد توصیف میشوند البته این اصول و مبانی در سطح سیاستگذاری برای برنامه درسی ملی و به عبارتی برای کل دوره ها تعیین گردیده است اما چون سندی تحت عنوان برنامه درسی دوره ابتدایی ایران به صورت منسجم وجود ندارد و توضیحات خاص دوره های تحصیلی در متن برنامه درسی ملی گنجانده شده است برنامه درسی ملی به عنوان منبع اصلی بررسی مد نظر بوده است.
مبانی برنامه درسی
مبانی برنامه درسی ملی از ۷ مبنا تحت عنوان مبانی فلسفی و علمی تشکیل شده است که عبارت اند از:
مبانی هستی شناختی ۲- مبانی انسان شناختی ۳- مبانی معرفت شناختی ۴- مبانی ارزش شناختی ۵- مبانی دین شناختی ۶- مبانی روانشناختی ۷- مبانی جامعه شناختی
این مبانی نشان میدهند که ۴ مبنای اول همان مبانی فلسفی میباشند البته مبانی دین شناختی نیز جهت تبیین بیشتر ارائه گردیده است که خود به نوعی مبنای همان مبانی فلسفی میباشد چرا که مبانی فلسفی بر اساس دین مبین اسلام نگاشته شده است پس از آن ها مبانی روان شناختی و جامعه شناختی مطرح گردیده اند. علاوه بر این مبانی ۲ موضوع رویکرد حاکم بر برنامه درسی ملی و اصول حاکم بر برنامه درسی ملی نیز مطرح گردیده که برخاسته از آن مبانی هستند و در تعیین عناصر برنامه درسی و اصول و معیارهای تعیین آن عناصر اعمال میگردد به عبارت دیگر بر اساس آن ها برای تعیین هر کدام از عناصر برنامه درسی اصولی تدوین شده که بدانها اشاره می نماییم.
اصول تعیین اهداف
اهداف در برنامه درسی ملی ویژگی ها و مختصات مطلوب و مورد انتظار و همچنین برونداد را در نظام آموزش و پرورش تعیین میکنند و ضمن سامان بخشی به برنامه های درسی و تربیتی، چارچوب جهتگیری انتخاب و سازماندهی محتوا، روشهای یادگیری، منابع و ارزشیابی را نیز تعیین میکند.
اهداف در برنامه درسی ملی در ۴ سطح تعریف شده است:
هدف غایی، اهداف کلی، اهداف دوره های تحصیلی، اهداف جزئی
تعیین سه سطح اول در سیاستگذاری برنامه درسی یا تدوین برنامه درسی ملی انجام پذیرفته و اهداف جزئی که به اهداف حوزه های یادگیری اختصاص دارد به سطح برنامهریزی درسی واگذار شده که گروههای برنامهریزی درسی هر کدام از حوزه ها به تعیین آن ها اقدام می نمایند.