هانسن در سال ۱۹۹۹ در تحقیقات خود به این نتیجه رسید که سازمانهایی در پیاده سازی استراتژی های مذکور موفقترند که یک استراتژی را به عنوان استراتژی اصلی پذیرفته و از استراتژی دیگر به عنوان پشتیبان استراتژی مذکور استفاده میکنند. او نام این اصل را اصل ۸۰-۲۰ نهاد یعنی سازمانها ۸۰درصد از یک استراتژی و ۲۰ درصد از استراتژی دیگر در سازمان استفاده کند (گوتشالک، ۲۰۰۵).
بعد دوم در استراتژی مدیریت دانش منبع دانـش است که استراتژی مدیریت دانش در دو دسته استـراتژی درون گـرا و بـرون گرا تقسیم می شـوند. در استـراتژی برون گرا تلاش می کند تـا دانش را از منـابع خارجی از طریـق اکتسـاب یا تقـلید و سپـس انتـقال آن بـه سـازمان بـه دسـت آورد .استراتژی درون گرا بر خلاف استراتژی برون گرا بر تولید و اشاعه دانش در محدوده سازمان تأکید دارد(زاک، ۱۹۹۹) . جدول شماره (۲-۱) به طور مختصر ویژگیهای دو استراتژی صریح سازی و شخصی سازی را نشان میدهد.
هدف
خلاقیت و تولید دانش
کارایی، برون سازی و استفاده مجدد از دانش
تمرکز
افراد
فرآیندها
استراتژی
شخصی سازی، شبکه سازی و گفتمان
صریح سازی، جمع آوری، ذخیره و انتشار دانش صریح
مشکل
جدید، غیرساختارمند و قابل تکرار نیست
فعالیتهای تکراری و فرآیندهای مشابه
نوع دانش
دانش ضمنی
دانش صریح
جدول شماره (۲-۱): مقایسه انواع استراتژی های مدیریت اکتساب دانش (گرینر و همکاران[۳۹]، ۲۰۰۵)
۲-۹- مدل های پیاده سازی مدیریت دانش
تاکنون بسیاری از نویسندگان مدلهایی را در زمینه فرایند پیادهسازی مدیریت دانش ارائه داده اند که بیشتر آن ها از نظر محتوایی تقریبا مشابه یکدیگرند اما دارای مراحل متفاوتی هستند. اما، از آن جا که تاکنون مدل مدیریت دانشی که مورد توافق همگان باشد موجود نیست(تصویری و صالحی، ۱۳۸۷)، بنابرین لازم است تا ضمن آشنایی با مدل های ارائه شده در این زمینه، برحسب مورد و متناسب با موضوع مورد نظر، از آنها بهره جست. در این قسمت برای دستیابی به هدف فوق، نخست، دسته بندی های ارائه شده در رابطه با مدل های پیاده سازی مدیریت دانش، معرفی می شود؛ سپس، با تمرکز بر مدل نوناکا و تاکوچی که مدلی نسبتاً کامل که از دیدگاه های مختلف بوده و از نظر تبیین و تولید دانش یکی از بهترین مدل ها میباشد (رفعتی و همکاران، ۱۳۸۷)، مدیریت دانش را مورد بررسی قرار داده می شود.
۲-۹-۱- مدل هیکس[۴۰]
مدل هیکس(۲۰۰۰) یکی از مدل های عملکردی میباشد، در این مدل از چهار فرایند زیر تشکیل شده است:
-
- ایجاد دانش: این امر به توانایی یادگیری و ارتباط برمیگردد. توسعه این قابلیت، دانش موجود و تجربه تسهیم دانش، ایجاد ارتباط بین ایده ها و ساختن ارتباطهای متقاطع با دیگر موضوعات از اهمیت کلیدی برخوردار است.
-
- ذخیره دانش: به عنوان دومین عنصر مورد نیاز مدیریت دانش است که از طریق آن، قابلیت ذخیره سازمان یافتهای که امکان جستجوی سریع اطلاعات، دسترسی به اطلاعات برای کارمندان دیگر و تسهیم مؤثر دانش فراهم می شود، به وجود میآید. در این سامانه، میبایست، دانشهای لازم به آسانی برای استفاده همه ذخیره شود.
-
- نشر دانش: این فرایند به توسعه یک روح جمعی، که در آن افراد به عنوان همکاران در جهت دنبال کردن اهداف مشترک، احساس پیوستگی به هم دارند و در فعالیتهایشان به یکدیگر وابستهاند، کمک میکند.
- به کاربردن دانش: چهارمین فرایند از این ایده زمانی شروع میشود که ایجاد دانش بیشتر توسط کاربرد عینی دانش جدید میسر است. این عنصر، دایره فرایند مرکزی مدیریت دانش متحد را تکمیل میکند(آمبرگ[۴۱]، ۲۰۰۱).
۲-۹-۲- مدل مک الروی[۴۲]
وی با همکاری دیگر اعضای کنسرسیوم بینالمللی مدیریت دانش[۴۳](۲۰۰۲)برای مدیریت دانش، چهار چوب فکری با نام دوره عمر دانش تعریف کرده که در آن، علاوه بر نظریه نوناکا و تاکوچی، بر نکته مهم دیگری نیز تأکید شده است: «دانش تنها پس از اینکه تولید شد، وجود دارد و بعد از آن می توان آن را مهار، کدگذاری یا تسهیم نمود».
بنابرین «مک الروی» فرایند ایجاد دانش را به دو فرایند یعنی تولید دانش و پیوسته کردن دانش تقسیم میکند:
تولید دانش: فرایند خلق دانش سازمانی جدید است که به وسیله یادگیری گروهی، کسب دانش و اطلاعات و ارزیابی دانش انجام می گیرد. این فرایند مترادف یادگیری سازمانی است.
پیوسته کردن دانش: از طریق برخی فعالیت ها که اشاعه و تسهیم دانش را تجویز میکنند، انجام می گیرد. این عمل فعالیت هایی از قبیل اشاعه دانش از طریق برنامه وغیره، جستجو، تدریس، تسهیم و دیگر فعالیت های اجتماعی که موجب برقراری ارتباط میگردد را شامل می شود (افرازه، ۱۳۸۴).
۲-۹-۳- مدل هفت سی[۴۴]
این مدل بر مبنای هفت واژه که حرف اول آن ها « C » است، بنا شده و از این رو مدل «۷ سی» لقب گرفته است. این مدل یکی از مدل های عملکردی میباشد. اجزای این مدل به همراه شرح هر یک در شکل شماره (۲-۲) نشان داده شده است (گراور و داونپورت[۴۵]، ۲۰۰۱).
۲-۹-۴- مدل بک من[۴۶]
ایجاد
Create
ایجاد و تفاهم جدید با کار با همکاران،
مشتریان و مؤسسات بیرونی
تسخیر
Capture
تعیین ایده های بهتر و مستند نمودن آنان
بسط
Contribute
تسهیم ایده های خود برای کمک به دیگران
همکاری
Collaborate
تبادل دانش در سطح عمومی
مصرف کردن
Consume
استفاده از دانش جمعی برای آنچه که باید انجام دهیم
مبادله، ارتباط
Communicate
کمک به دیگران برای توجه به دانش و فایده دانش خارجی و بیرونی که ارزش فراگیری دارد
فرهنگ
Culture
بسط فرهنگ تسهیم دانش در تمامی سازمان
شکل شماره (۲-۲): مدل ۷C
این مدل یکی از انواع مدل های عملکردی میباشد. بک من (۱۹۹۹) هشت مرحله زیر را برای فرایند مدیریت دانش پیشنهاد داده است:
-
- شناسایی[۴۷] : تعیین صلاحیت های درونی، منبع استراتژیک، قلمرو دانش.
-
- تسخیر یا گرفتن[۴۸]: رسمی کردن دانش موجود
-
- انتخاب کردن[۴۹] : تعیین ارتباط دانش، ارزش و دقت دانش، رفع دانشهای ناسازگار.
-
- ذخیره کردن[۵۰]: معرفی حافظه یکی شده در مخزن دانش با انواع الگوهای دانش.
-
- پخش کردن[۵۱]: توزیع دانش برای استفاده کنندگان به طور خودکار بر پایه علاقه و کار و تشریک مساعی دانش در میان گروه ها.
-
- به کار بردن[۵۲] : بازیافتن و استفاده از دانش در تصمیم گیری ها، حل مسائل، خودکار کردن و پشتیبانی کار و مددکاری شغل و آموزش.
-
- ایجاد[۵۳] : تولید دانش جدید در حین تحقیقات، تجربه کردن کار و فکر خلاق.