به کارگیری واژه هویت از دهه ۱۹۵۰ رایج شده و در دو حوزه نظری روانشناسی و جامعه شناسی مورد بحث قرار گرفته است . نظریه های حوزه روانشناسی با کارهای “فروید” آغاز شده و بر هسته درونی و ذهنی یک ساختار ذهنی و فیزیکی تأکید دارد ، در حالی که در حوزه جامعه شناسی، نظریه های هویت با مفهوم “خود” در مکتب کنش متقابل نمادین، گره خورده است.
نظریه های جامعه شناسی هویت ابتدا با کارهای” ویلیام جیمز” و “جورج هربرت مید” در سال ۱۸۹۰ مطرح شد و بعدها به واسطه دستاوردهای حاصل از مطالعات تاجفل، گافمن، برگر و دیگران مفهوم هویت به طور گسترده تری وارد تحلیل های جامه شناسان گردید. ( Bartles et al, 2006: 250) .
” مارسیا ” (۱۹۸۰) چنین تعریفی از هویت ارائه کردهاست : هویت میتواند به عنوان ساختارخویشتنِ انسان در نظر گرفته شود که عبارت است از یک سازمان پویا ، خود ساخته و درونی از توانایی ها ، باورها و تاریخچه فردی. بهترین شکل این ساختار زمانی است که افراد نسبت به یگانگی و شباهتشان با دیگران ، نقاط قوت و ضعف خود و روش هایی که در جهان اتخاذ میکنند ، آگاه باشند و رشد کمتر این ساختار نیز زمانی است که افراد درباره تمایزشان از دیگران دچار اغتشاش بوده و برای ارزشیابی خود بیشتر بر منابع بیرونی تکیه نمایند.
” آلن” (۱۹۹۹) معتقد است که اریکسون در تعریف روانی- اجتماعی از هویت آن را به عنوان احساس پیوستگی با گذشته و جهت گیری برای آینده تعریف کردهاست ، به نحوی که فرد با ترکیب اطلاعات و مهارت های کسب شده از مراحل قبلی با همانند سازی ، یک هویت شخصی را انتخاب نماید. از سوی دیگر اریکسون(۱۹۶۸) هویت را پلی بین هستی شخص و زمینه محیطی میداند.
در مبحث جامعه شناسی ، هویت نه تنها ارتباط اجتماعی را امکان پذیر میسازد بلکه به زندگی افراد هم معنا میدهد. از این رو هویت نه تنها فرآیندی برای خودشناسی کنشگران اجتماعی است ، بلکه معنا سازی نیز به واسطه آن صورت میگیرد. از این رو برخی نظریه پردازان بر بنیادی بودن مفهوم آن تکیه میکنند. برای مثال “مانوئل کاستل” (۱۹۹۰) هویت را فرایند ساخته شده معنا بر پایه یک ویژگی فرهنگی با یک دسته ویژگی های فرهنگی که بر دیگر منابع برتری دارند تعریف میکند. به نظر او همان گونه که نقش ها کار ویژه ها را سازمان میدهند، هویت ها هم معنا را سازمان میدهند.
از دیدگاه ” کاستل”(۱۹۹۰) هویت مفهومی است که دنیای درونی یا شخصی فرد را با فضای جمعی، اشکال فرهنگی و روابط اجتماعی ترکیب میکند. بنابرین ذهنیت افراد را شکل میدهد و افراد به واسطه آن نسبت به رویدادها و تحولات محیط زندگی خود حساس میشوند و بدین ترتیب مردم از طریق هویت خود به سایرین پیام میدهند. آن ها به دیگران میگویند چه کسی هستند و مهم تر این که به خودشان نیز میگویند چه کسی هستند و سپس می کوشند به گونه ای رفتار کنند که از آن کسی که تصور میکنند هستند، انتظار می رود (Lewellyn, 2002 : 448) .
۲-۱-۴ انواع هویت
افزایش توجه به مبانی نظری هویت سازمانی و انجام تحقیقات متعدد پیرامون آن سبب غنای بیشتر این مفهوم و عمیق تر شدن آن و هم چنین بسط و توسعه آن به سطوح مختلف تجزیه و تحلیل در حیطه سازمانی و به کارگیری آن به شیوه های متعدد و متنوع گردیده است. این همان چیزی است که ” فورمن ” (۲۰۰۰) از آن تحت عنوان ” تنوع نظری شگفت انگیز” یاد میکند.
در مقایسه با سایر معانی ، هویت از جمله مفاهیمی است که با دیدگاه های مختلف تئوریک مفهوم سازی شده و برای اطلاق به موضوعات مفهومی مختلفی به کار گرفته شده است. از منظر زبان شناسی ، این تکثر و تعدد در معانی به قابلیت ارائه تعابیر و تفاسیر گوناگون از مفاهیم مرتبط با سازه هویت باز میگردد. این مسئله به خصوص زمانی که مفهوم هویت با واژه هایی نظیر “اجتماعی”، “سازمانی” و “شرکتی” عجین میگردد ، نمود بیشتری مییابد. به دلیل همین تعدد و تنوع در تعاریف و تفاسیر از هویت است که این مفهوم به سرعت به تحقیقات و پژوش های به عمل آمده در حوزه های مختلف تسری یافته است.
مفاهیمی نظیر هویت اجتماعی، سازمانی و شرکتی ، به شیوه های مختلفی درک و استفاده میشوند. به عنوان مثال در ادبیات مربوط به بازاریابی و ارتباطات ، مفهوم هویت با روش ارتقاء جایگاه و وجهه شرکت از دید ذینفعان ، در ارتباط است. در حیطه روان شناسی اجتماعی مفهوم هویت با یافتن پاسخی برای این سوال که چگونه می توان خود احترامیِ جمعی را به وسیله ارائه تعاریفی مثبت از درون گروه و تمایز آن از سایر گروه ها ارتقا داد ، در ارتباط میباشد.
بنابرین ملاحظه می شود که مفهوم هویت در حیطه های مختلف برای پاسخگویی به سوالات متفاوتی به کار گرفته می شود. این تفاوت در تاکیدات در هر یک از سه حوزه بر شمرده شده هویت را می توان در تعاریف مقدماتی ارائه شده از هر یک مشاهده کرد. هم چنان که از جدول شماره ۲-۱ نیز پیدا است تعاریف هویت اجتماعی عموماً به بیان موضوعاتی در زمینه فرآیندهای شناختی و ساختاری ، تعاریف هویت سازمانی به نشان دادن الگو سازی معانی مشترک و تعاریف هویت شرکت بر تمرکز بر تولیداتی که یک تصویر خاص را انتقال میدهد ، گرایش دارند (Cornelissen et al, 2007:2) .
جدول ۲-۱ تعاریف سازههای هویت اجتماعی سازمانی و شرکت (Cornelissen et al, 2007: 2)
سازه
تعریف اولیه
تعریف ثانویه
مثالی از تعاریف اولیه و ثانویه
هویت اجتماعی
دانسته های افراد در مورد این که به گروه خاصی تعلق دارند و از لحاظ عاطفی و ارزشی عضویت در آن گروه برایشان ارزشمند است.
معانی مشترکی که از یک گروه برداشت می شود که هم اعضای گروه و هم دیگران از آن ادراکات برداشت و آگاهی دارند.
-
- من از عضویت در گروه X احساس غرور می کنم.
- به عنوان مدیران،ما فعالیتA را به خوبی و فعالیتB را بد انجام میدهیم.
هویت سازمانی
معانی مشترکی که از یک سازمان برداشت می شود که هم اعضای سازمان و هم دیگران از آن ادراکات برداشت و آگاهی دارند.
دانسته های افراد در مورد این که به گروه خاصی تعلق دارند و از لحاظ عاطفی و ارزشی عضویت در آن گروه برایشان ارزشمند است.
-
- بخشX بهتر از بخشC ولی بدتر از بخشD است.
- من از این که در بخشD هستم احساس غرور می کنم.
هویت شرکت
تصویر عمومی متمایز یک شرکت که اعضا از طریق آن تعامل برقرار میکنند.
معانی مشترکی که از یک سازمان برداشت می شود که هم اعضای سازمان و هم دیگران از آن ادراکات برداشت و آگاهی دارند.
-
- بانک Xبهتر از بانک E است.
- بانک X بهتر از بانکE ولی بدتر از بانک F است.