در نوجوانی شکل و میزان ارتباط والدین و فرزندان دستخوش تحول اساسی میشود. والدین به جای نظارت مستقیم بر فرزندان و واکنشهای مستقیم، باید بر آن ها به طور غیر مستقیم نظارت کنند. الگوی ارتباطی والدین و فرزندان از عوامل دیگری نیز تأثیر میپذیرد. برای مثال: رضایت والدین از کار و ازدواج بر ارتباط آنان با فرزندانشان تأثیر بسیاری دارد. بنابرین حفظ آرامش فردی، رابطه مناسب اعضای خانو.اده، رابطه مناسب با همکاران و نگرش مثبت نسبت به فرزندان، در تربیت فرزند نقش دارد. در یک بستر تربیتی مناسب، فرزندان نیز بیشتر به خواستهها و تقاضاهای والدین توجه میکنند. در مقابل زمانی که والدین در تربیت فرزندان از روشهای تنبیه، توبیخ و سرزنش استفاده میکنند، احتمال لجبازی و نافرمانی در کودکان و نوجوانان افزایش مییابد؛ این لجبازی و نافرمانی تحمل والدین را کاهش میدهد و به ایجاد رفتارهای خشونت آمیز نسبت به فرزندان میانجامد. در این صورت رابطه والدین با فرزندان به شدت مختل میشود.
بنابرین میبینیم که یک الگوی تعاملی که در دوره کودکی مناسب و کارساز بوده است ممکن است در دوره های بعدی مؤثر نباشد و زمینه ساز برخی مشکلات در روابط بین فرزندان و مراقبان شود. آشنایی والدین با سبکهای فرزندپروری کارآمد به ویژه در ارتباط با ویژگیهای دوره نوجوانان و به کارگیری آن در تربیت فرزندان میتواند از بروز مشکلات رفتاری و تحصیلی آنان پیشگیری کرده و به آرامش والدین کمک کند (شکوهی یکتا و پرند، ۱۳۸۷).
سبکهای فرزندپروری
شیوه های فرزندپروری عاملی تعیین کننده و فراگیر است که در رشد و آسیب شناسی روانی فرزندان نقش مهمی دارد. همچنین بحث کردن در مورد زمینههای مشکلات بچه ها بدون در نظر گرفتن نگرشهای والدین، شیوه های رفتار و تربیت آنان تقریباً ناممکن است (علیزاده و آندریس، ترجمه قربانی روچی، ۱۳۸۳). شواهد موجود نشان میدهد که سازگاری نوجوانان تحت تأثیر کیفیت روابط خانوادگی در دورانهای کودکی و نوجوانی میباشد. در واقع کودکان با مشاهده و تعامل با والدین خود سبکها و مهارتهای ارتباطی را فرا میگیرند (گینزبرگ و برونستین[۵۲]، ۲۰۰۸). نوجوانانی که در خانواده های آشفته بزرگ میشوند به احتمال زیاد با مشکلات عاطفی و اجتماعی شدیدی مواجه میشوند (اوهانسیان، لرنر، لرنر و وون آیی[۵۳]،۱۹۹۴).
ایجاز و محمود[۵۴] (۲۰۰۹) در بررسی مشکلات روانشناختی و رفتار کودکان به نقش روابط بین والدین و فرزندان و سبکهای فرزندپروری والدین اشاره نمودند. نتایج بررسی های آن ها گویاست که روابط ضعیف والدینی با افسردگی، اضطراب و ضعف در تحمل و بردباری فرزندان در ارتباط است. بنابرین والدین از این منظر نقش گستردهای در رشد روانی و هیجانی فرزندان دارند.
سبک فرزند پروری ترکیبهایی از رفتارهای والدین است که در موقعیتهای گسترده روی میدهند و جو فرزندپروری با دوامی را به وجود میآورد (برک[۵۵]، ۲۰۰۷، ترجمه سیدمحمدی، ۱۳۹۰). بامریند[۵۶] در مطالعات خود سه ویژگی را آشکار میسازد که روش مؤثر را از روشهای نه چندان مؤثر فرزند پروری جدا میسازد. به عبارتی شیوه های فرزند پروری در سه بعد با یکدیگر تفاوت دارند. ۱) پذیرش، روابط نزدیک و صمیمانه ۲) کنترل ۳) استقلال دادن. از تعامل این سه ویژگی سه سبک فرزندپروری مشخص میشود: مقتدرانه[۵۷]، مستبدانه[۵۸] و سهل گیرانه[۵۹] (چرونیس، راجی، کلارک، روونی، دیاز و پیان[۶۰]، ۲۰۰۸).
دیانا بامریند[۶۱] (۱۹۹۱) در یک رشته مطالعات برجسته با مشاهده تعاملهای والدین با فرزندان پیش دبستانی در خانه و آزمایشگاه، اطلاعات فراوانی درباره شیوه های فرزندپروری جمع آوری کرد. وی دریافت که شیوه های مختلف فرزندپروری در دو بعد با یکدیگر تفاوت دارند. بعد اول انتظار و توقع[۶۲] از کودکان است. بعضی والدین برای فرزندان خود معیارهایی را تعیین میکنند و تأکید دارند که فرزندان این معیارها را رعایت کنند. بعضی دیگر از والدین از فرزندان خود توقع اندکی دارند و به ندرت سعی میکنند در رفتار فرزندان نفوذ داشته باشند. بعد دوم پذیرش است.گروهی از والدین نسبت به فرزندان خود پذیرندهتراند. این گروه با فرزندان خود تبادل کلامی دارند و با آنهابه بحث آزاد میپردازند و برخی دیگر طرد کننده[۶۳] هستند. ترکیب گوناگون دو بعد پذیرندگی و توقع چهار شیوه فرزندپروری را به وجود میآورد، که پژوهش بامریند بر سه شیوه آن ها متمرکز است: استبدادی، اقتداری، و آسان گیر . چهارمین شیوه یعنی شیوه طرد کننده را محققین دیگر مورد مطالعه قرار دادهاند (نوابخش و فتحی، ۱۳۹۰).
شیوه قدرت طلب (استبدادی)
والدینی که شیوه استبدادی را به کار میبرند متوقع نیز هستند اما هم نوایی آنان آنقدر زیاد است که وقتی فرزندان تمایلی به اطاعت ندارند نسبت به آن ها بیعلاقگی نشان میدهند حتی آن ها را طرد میکنند. برخورد این والدین را میتوان در این جمله نشان داد «این کار را انجام بده چون من این طور میگویم.» در نتیجه، تبادل و ارتباط کمی با فرزندان خود دارند و از فرزند خود انتظار دارند بدون پرسش درباره صحت و سقم آن، حرف بزرگترها را قبول کنند (شکوهی یکتا، پرند و فقیهی، ۱۳۸۵).
نوجوانان برای اجتناب از اختلاف و تنبیه گاهی اوقات به قوانین سفت و سخت تن میدهند. در نتیجه گاهی سعی میکنند پدر و مادر خود را خشنود کنند. گاهی اوقات نیز یاد میگیرند از پدر و مادرشان بترسند. این گروه از کودکان مستقل فکر کردن را یاد نمیگیرند. دوستان و اطرافیان آن ها باید بگویند چه کار کنند. دوستان نیز همیشه توصیه های عاقلانه نمیکنند (دینک مایر[۶۴] ۱۹۸۳، ترجمه فیروز بخت، ۱۳۹۱). فرزندان والدین مستبد غالباً دچار تعارض بوده و نوسان خلقی دارند، این نوجوانان شیوه های سازگاری و عزت نفس پایینتری دارند (احدی و جمهری، ۱۳۸۹).
والدین مستبد فکر میکنند که جواب همه چیز را میدانند و میتوانند به سود همه تصمیم بگیرند، به همین دلیل سعی میکنند نظرات خود را به همه تحمیل کنند. آن ها فرض را بر این میگذارند که نوجوانها هرگز نمیتوانند به خودی خود رفتار موفقیت آمیزی داشته باشند و مطابق انتظار پدر و مادر ظاهر شوند. والدین مستبد اغلب به طرق زیر رفتار میکنند:
-
- از عملکرد نوجوانها به شدت انتقاد میکنند.
-
- متوقع و تهدید کننده هستند.
-
- با پاداش دادن یا با مجازات کردن در مقام سلطه جویی بر نوجوانها هستند.
-
- خاطرنشان میکنند و غرولند مینمایند.
-
- در تکالیف مدرسه نوجوانانشان دخالت بیش از اندازه میکنند.
-
- به نوجوانها اعتماد نمیکنند.