لازاروس و فولکمن(۱۹۸۴؛ به نقل از تیلور و شلی ای،۱۹۹۹) مقابله را کوشش های رفتاری و شناختی تعریف کردهاند که باعث مهار کردن، مدارا و کاهش نیاز یا خواسته های درونی و بیرونی و تعارض میان آن ها می شود.
استون[۱۴۶](۱۹۹۱) مقابله را رفتارها و شناخت هایی میداند که در پاسخ به موقعیت خاص فشارزا ارائه میگردد و فرایندی است پویا ، که در طی زمان با توجه به نیازهای عینی و ارزیابی ذهنی موقعیت تغییر میکند.
تیلور[۱۴۷] (۱۹۹۹) معتقد است علیرغم تعاریف متعددی که از مقابله ارائه شده است، مقابله بیشتر از هر چیز یک مفهوم روانشناختی است. او مقابله را فرایند کنترل نیازهایی میداند که فراتر از منابع فردی ارزیابی میشوند و شامل کوششهای عملی و درون روانی[۱۴۸] برای کنترل نیازهای درونی و بیرونی و تعارضات بین آن ها است. در این تعریف اولا فرایند مقابله با رویداد پر فشار فرآیندی پویا است. ثانیاً، مقابله مجموعه ای از واکنشهای متقابل بین فردی است که در چهار چوبی از ارزشها و تعهدات روی محیط اثر میگذارند. دیگر اینکه، مقابله عملی دفعی و ناگهانی نیست و در مدت زمانی که فرد و محیط بر یکدیگر اثر میگذارند، به صورت زنجیره ای از پاسخها آشکار می شود. این تعریف که در دیدگاه وسیعی شامل اعمال و کوششهای متعدد به شرایط فشارزا است، در نمودار نشان داده شده است.
۲-۴-۱ انواع مقابله و کارکردهای آن
تلاشهای زیادی به منظور طبقه بندی انواع پاسخهای مقابله ای تا کنون صورت گرفته است. بسیاری از پژوهشگران همچون فولکمن و لازاروس (۱۹۸۴؛ به نقل از تیلور و شلی ای[۱۴۹]، ۲۰۰۲) دو نوع کلی مقابله متمرکز بر مشکل و و مقابله متمرکز بر هیجان را از هم متمایز نموده اند.
شکل۲-۲منابع یا موانع بیرونی
استرسورهای بزرگ زندگی و کشاکشهای روزانه رزندگیرروانه
دیگر عوامل شخصیتی بر راهبردهای مقابله
سبکهای معمول مقابله
ارزیابی و تفسیر استرسور: ارزیابی اولیه: وجود آسیب یا فقدان تهدیدهای بعدی. ارزیابی ثانویه: برآورد منابع مقابله و اختیارات
یاسخها و راهبردهای مقابله: حل مشکل و تنظیم هیجانی، مثلا جستجوی اطلاعات، عمل مستقیم، مهار فعالیت، پاسخهای درون روانی و رفتن به سوی دیگران
حمایت اجتماعی
وظایف مقابله: کاهش شرایط زیان آور محیطی یا سازگاری با رویدادها، حفظ تصویر مثبتی از خود و ادامه ارتباط مطلوب با دیگران
منایع مادی و محسوس مثل پول ووقت
پیامدهای مقابله از سرگیری فعالیتهای معمول، ناراحتیهای روانشناختی
رویداد پرفشار مراحل آن
و
دوره بعدی مورد انتظار
فرایند مقابله (کوهن و لازاروس،۱۹۷۹؛ لازاروس و فولکمن، ۱۹۸۴؛ تیلور،۱۹۸۳؛ به نقل از تیلور و شلی ای، ۱۹۹۹، ص ۲۰۶)
۱)مقابله متمرکز بر مشکل (مسئله مدار): شامل اقداماتی است که فرد در رابطه با موقعیت فشارزا به منظور تغییر و یا حذف آن انجام میدهد و بر عامل فشارزا متمرکز است. معمولاً زمانی که موقعیت یا رویداد، قابل تغییر باشد و یا فرد چنین تصور کند که میتواند موقعیت را کنترل کرده و آن را تغییر دهد، از راهبرد مسأله مدار استفاده میکند. مقابله های مسئله مدار میتواند سالم یا ناسالم باشد.
نمونه هایی از مقابله های مسئله مدار سالم عبارتند از: استفاده از مهارت حل مسئله، برنامه ریزی، جستجوی اطلاعات ، راهنمایی و مشاوره گرفتن از متخصصان و افراد با تجربه، صبر و بردباری در راستای حل کردن مسئله، دریافت حمایت های اجتماعی در جهت حل مسئله و …
نمونه هایی از مقابله های مسئله مدار ناسالم عبارتنداز: دزدی، فرار، اجتناب، خودکشی)درصورتی که به قصد هدف خاصی صورت گرفته باشد(، خیانت، تهدید زورگویی و …
۲)مقابله متمرکز بر هیجان (هیجان مدار): شامل اقداماتی است که در جهت تنظیم و کنترل پیامدهای هیجانی عامل فشارزا است تا تعادل عاطفی و هیجانی را حفظ نماید. در صورتی که موقعیت یا رویداد، غیرقابل تغییر باشد و یا فرد چنین تصوری داشته باشد در این حالت از راهبرد هیجان مدار استفاده می کند. مقابله های هیجان مدار نیز به صورت سالم و ناسالم دیده میشوند.
نمونه های از مقابله های هیجان مدار سالم عبارتند از: دعا و نیایش ، خودگویی های مثبت ، حمایت گرفتن از دیگران ، گریه کردن آرام ، مراقبه ، ورزش ، پرداختن به کارهای هنری و …
نمونه هایی از مقابله های هیجان مدار ناسالم عبارتند از: خودکشی، پرخاشگری، رفتارهای خود تخریبی،سوء مصرف مواد و اعتیاد ، پناه بردن به خرافات، خوابیدن، رویاپردازی و…
نمی توان گفت که راهبرد مقابله ای خوب یا بد وجود دارد. هر کدام از این دو نوع راهبرد مقابله ای در موقعیتها و شرایط خاص، به عنوان روش مبارزه با مسائل و مشکلات به کار میروند، به طوری که ممکن است هر کدام از این راهبردها حالت سازنده و یا غیرسازنده داشته باشند. برای مثال فردی که راهبرد مقابله ای مسأله مدار از نوع سازنده را به کار میگیرد معمولاً مسئولیت حل مسأله را می پذیرد، به دنبال کسب اطلاعات صحیح درباره مسأله است، در جستجوی یاری از طرف دیگران میباشد، تصمیم های عملی واقع بینانه اتخاذ میکند، به تنهایی و یا به کمک دیگران سعی در انجام نقشه های طرح شده دارد، نسبت به انجام کارها و حل مشکلات دیدگاه خوشبینانه دارد. در عوض، فردی که راهبرد مقابله ای مسأله مدار از نوع غیرسازنده را به کار میگیرد مسئولیت کمتری در قبال حل مسأله می پذیرد، به دنبال اطلاعات ناکافی و ناصحیح است، از منابع نامناسب به جستجوی کمک میپردازد، تصمیمهای غیرواقع بینانه میگیرد و دیدگاه بدبینانه دارد (کارور[۱۵۰] و شریر[۱۵۱]،۱۹۹۹).
بعدها لازاروس و فولکمن (۱۹۸۶،به نقل از موس و اسکالر[۱۵۲]، ۱۹۹۳) دو دیدگاه کلی برای طبقه بندی فرآیندهای مقابله ارائه دادند که دیدگاه اول بر مکان مقابله (فعالیت و جهت گیری شخصی در پاسخ به استرس) تأکید می کرد. یعنی یک فرد میتواند به مشکل نزدیک شده، در جهت حل آن بکوشد یا سعی کند از مشکل اجتناب کرده و بر کنترل هیجانات مرتبط با استرس متمرکز گردد. دیدگاه دوم بر روش مقابله( آیا یک پاسخ مستلزم کوششهای رفتاری یا شناختی است) تأکید می ورزد. ما در این جا این دو دیدگاه را ترکیب کرده و مفهوم یکپارچه تری از فرایند مقابله ای ارائه میکنیم.
۲-۴-۲ مقابله رویکردی-شناختی[۱۵۳]
شامل تحلیل منطقی، ارزیابی مجدد مثبت، پذیرش مسئولیت و خویشتنداری است. این فرایند مقابله ای، توجه دقیق بر یک جنبه از موقعیت در هنگام رویارویی با مشکل، طرح تجربیات گذشته، پذیرش یک موقعیت ، سازمان بندی مجدد آن برای یافتن چیزی مثبت و مطلوب در آن را در بر میگیرد.
۲-۴-۳ مقابله رویکردی- رفتاری[۱۵۴]
شامل جستجوی راهنما و حامی[۱۵۵] و بخش عینی[۱۵۶] مناسب از قبیل مقابله مبتنی بر حل مسئله را در رویارویی مستقیم با یک رویداد و عواقب آن را در بر میگیرد.
۲-۴-۴ مقابله اجتنابی- شناختی[۱۵۷]
پاسخهایی را در بر میگیرد که متوجه انکار[۱۵۸]، تقلیل وخامت[۱۵۹] یک بحران و پیامدهای آن باشد و همچنین پذیرش یک موقعیت همان طور که هست، میباشد.
۲-۴-۵ مقابله اجتنابی- رفتاری[۱۶۰]