فرض دوم اختیار طلاق به دست مرد است؛ از آن جایی که کارکردهای مرد به جهت تضمین کارکرد بهینه زن است با سلب علاقه و انگیزه مرد به ادامه زندگی مشترک، خانواده در عمل منحل می شود. در این حالت، بی علاقگی مرد منجر به بی علاقگی طرفین می شود.
سیاست جنایی اسلام طلاق را به عنوان یک راهکار نهایی پیشگیری از جرم پذیرفته است زیرا از طرفی بر حفظ کانون خانواده به عنوان عاملی اساسی در حفظ ثبات جامعه و اولین مرکز تربیت اجتماعی انسان تأکید میکند و به روش های مختلف سعی در پاید ار نمودن آن دارد و از طرفی دیگر طلاق را به شدت نکوهش میکند و از به عنوان مبغوض ترین فعل مجاز نام میبرد
دیدگاه اسلام در این زمینه دفع افسد به فاسد بوده است, و زن در موارد عسر و حرج مجاز به درخواست طلاق است. البته کلیه ی طلاقها به اختیار مطلق مردان نمی باشد, چنان که در طلاق خلع و مبارات چنین است. در طلاق خلع در حالی که زن از ادامه ی زندگی با مرد ناراضی باسد, میتواند با بخشیدن کلیه ی مهریه ی خود از او جداگردد و در طلاق مبارات در حالی که هردوی آن ها از ادامه ی زندگی با یکدیگر ناراضی باشند، زن میتواند بخشی از مهریه خود را دریافت کند و بخشی را به شوهر بپردازد و از او جدا گردد.
بهترین راه حل ممکن این است که طلاق به دست مرد باشد که در استحکام و دوام خانواده بیش ترین اثر را دارد. لذا وکالت در طلاق که به صورت شرط ضمن عقد توصیه شده است با مبانی سیاست جنایی سازگار نیست؛ بلکه بهتر است فقها در محدوده ی شروطی معین یا در قالب یا لحاظ حسن ضابطه نوعی-شخصی که در صورت تحقق این شروط اداره زندگی برای زنی در این شرایط، دشوار است، قرار گیرد ، حق توکیل در طلاق را محدود و ضابطه مند کنند.شرط وکالت در طلاق به صورت مطلق، خلاف مبانی سیاست جنایی است.[۱۱۸]
بند چهارم: لعان
«لعان در اصطلاح فقهی عبارت است از ملاعنه ی مخصوصی که هر یک از زوجین برای ازاله ی حدقذف و حد زنا یا اثبات نفی وار با تشریفات مخصوص مثبت به یکدیگر انجام میدهند»[۱۱۹]
اگرچه از سویی نظر به اثر و نتیجه ای که از لعان حاصل می شود می توان آن را در قسمت مدیریت تکریم مدار رکن فرهنگی قرار داد و از سوی دیگر نظر به کیفیت اجرا و تشریفات خاص آن که کاملاً اخلاقی است آن را در بحث مدیریت و اخلاق مدار خانواده قرار میدهد؛ کارکرد عمده ی آن تضمین کارکرد رکن اقتصادی است
از آن جایی که یکی از شرایط زوجه برای ثابت شدن لعان، محصنه و پاکدامن بودن اوست و نیز کامله بودن (بالغه و عاقله) چنین استنباط می شود که لعان تدبیری هوشمندانه جهت حل و فصل اختلاف است با تکریم حداکثری زن. همان طور که گفته شد مرد برای زن و زن برای خانواده است . مجرای لعان وضعیتی ست که دیگر عنصر اقتصادی-مدیریتی نمی تواند منجر به کارکرد بهینه ی عنصر فرهنگی شود. در این وضعیت برای این که عنصر فرهنگی بعداً بتواند به نفش خود ادامه دهد، یک راهکار و تدبیر هوشمندانه و سیاست جنایی ویژه با همان ویژگی تناسب و تجانس با زمان و مکان اعمال می شود و آن لعان است. چون در محیط خصوصی خانوداه ست به دنبال تحقیق و بازپرسی و کشف واقع نیستیم. فصل خصومت است بدون وارد شدن به ماهیت اختلاف.
لعان در راستای اعمال مدیریت اخلاق مدار خانواده است چرا که زن بایستی همسر دائمی مرد باشد. لعان در جهت بهینه سازی کارکرد رکن و عنصر اقتصادی نیز است. این شرط از لزوم یقینی بودن ادعای شوهر در خصوص نسبت زنا به زوجه استنباط می شود.یک عبارت به عنوان نمونه ای از عبارت فقها آورده می شود: « اللعان لا یثبت عندنا بالقذف المطلق، إلا إذا ادعى المشاهده أو الانتفاء من الحمل ..اذا…الرجل… ادعى أنه رأى مع زوجه رجلا یفجر بها مشاهده[۱۲۰]..»
گفته شد که فرایند خانواده به این صورت است که فرد برای زن و زن برای خانواده به عبارت دیگر عنصر اقتصادی جهت بهینه سازی کارکرد عنصر فرهنگی و عنصر فرهنگی جهت کارکرد بهینه ی خانواده به عنوان جزئی از نظام سیاست جنایی است.
با یقینی که مرد دارد نمی توان از او خواست در خدمت عنصر فرهنگی باشد چرا که همان طور که فقها تصریح نموده اند کارکرد لعان تجزیه ی عناصر خانواده است؛ اگر اجزا و عناصر یک سیستم کارآمد نباشد تجزیه می شود.
در تأیید این که لعان مدیریت اخلاق مدار خانواده است، این که در لعان نفی فرزند، یکی از شرایط آن لزوم نزدیکی با زوجه ای است که به واسطه ی عقد دائم در علقه ی زوجیت است.
در راستای مدیریت اخلاق مدار خانواده با وجود لعان و اماره فراش، قضات اجازه استفاده از آزمایش های پزشکی جهت نفی ولد ندارند.
این که انکار بعد از اقرار در لعان مسموع نیست به این جهت است که عنصر فرهنگی دیگر نمی تواند در موقعیتی که تکریم او خدشه دار شده است کارکرد داشته باشد.
لعان اثر بازدارندگی بیش از طلاق دارد. لعان و به واسطه ی تشریفاتی که دارد، و نیز به دلیل حرمت ابدی ناشی از آن اثر بازدارندگی عمیقی دارد که در استحکام و دوام خانواده، غیر قابل انکار است.
این که لعان از آثار مدیریت تکریم مدار زن است، به دلیل سقوط حد زنا از زن و عدم تحقیق و تفتیش زن است.این که لعان در بهینه سازی کارکرد مرد، تاثیر دارد، سقوط حد قذف از مرد و فسخ نکاح در اثر لعان است.لعان یک سیاست جنایی و یک استراتژی است.
«هر گاه زوجه پس از لعان زوج از انجام آن خود داری نماید، حد زنا بر زن جاری خواهد شد و همانند آن است که زوجه اقرار به زنا کرده باشد و یا آن که زوج بینه بر مدعای خوش اقامه نموده باشد».این امر با هدف شارع از وضع و جعل لعان، سازگار نیست.
این که کارکرد عمده ی لعان بهینه سازی کارکرد عنصر اقتصادی است از این عبارت استنباط می شود: « اللعان حجّه شرعت للزوج من حیث إنه قد یضطرّ إلى القذف و لا تساعده البیّنه، فیحتاج إلى دفع الحدّ عن نفسه و إلى الانتقام منها. و هذا المعنى یقتضی اختصاصه بالنکاح، فلا لعان للأجنبی، لأنه لا ضروره له فی القذف. و الأصل فیه مع ذلک أن اللّه تعالى خصّ الحکم بالزوجه بقوله وَ الَّذِینَ یَرْمُونَ أَزْواجَهُمْ »[۱۲۱]
مبحث سوم: کارکرد ها ی خانواده
در این قسمت ابتدا کارکردهای خانواده بیان شده و توضیح داده میشوند سپس به کارکرد اختصاصی آن که تامین نیازهای غریزی و عاطفی با تأکید بحث بر نیاز جنسی پرداخته می شود.
گفتار اول: انواع کارکرد های خانواده
خانواده سه کارکرد اساسی دارد:کارکرد جامعه شناختی، جرم شناختی و فرهنگی.