نظریه های روانشناسی
تداعی گرایی و رفتار گرایی
در قرن نوزدهم ،نظریه ی تداعی گرایی ،مکتب مسلط روان شناسی در انگلستان و آمریکا بود که ریشه آن به جان لاک[۳۴] بر میگردد.
تداعی گرایی را می توان در این اصل خلاصه کرد که اندیشیدن عبارت است از مرتبط نمودن ایده های ناشی از تجربه .بنا بر قوانین فراوانی[۳۵]، تازگی[۳۶] و وضوح[۳۷] هر قدر که این دو ایده ، بیشتر ، تازه تر و واضح تر با هم مربوط باشند ، وقتی که یکی از آن ها به ذهن میرسد ، به احتمال زیاد دیگری نیز آن را همراهی میکند.
بنا بر نظریه ی تداعی گرایی ، ایده های جدید ، از ایده های قدیم و به وسیله فرایند آزمون و خطا پدید میآیند.
شخص هنگام روبرو شدن با مسئله ترکیبی از ایده ها را یکی پس از دیگری فرا میخواند ، تا آرایشی برای رهیابی بیابد . این ترکیب ، ایده ی تازه ی او را تشکیل میدهد. بنا براین تفکر خلاق ، عبارت از فعال کردن ارتباطات ذهنی[۳۸] است و تا آن جا ادامه مییابد که یا ترکیب درست ، خود را بروز دهد و یا شخص ،دست از آن بردارد . بنابرین ، هر چه شخص تداعی بیشتری به دست آورد ، ایده های بیشتری در اختیار خواهد داشت و بیشتر خلاق خواهد بود .(نلر،۱۳۷۹،ص۲۹-۲۸).تداعی گرایان معتقدند تداعی ها نسبت به انگیزه ی اراده شده به صورت سلسله مراتب سازمان بندی می شود . آن ها میگویند هر چه تداعی ها بیشتر باشد شانس یافتن راه حل خلاق بیشتر می شود .فرد از بین ترکیبات زیادی از عناصر که ایجاد نموده به انتخاب جواب ابتکاری دست می زند . (حسینی،۱۳۷۸ ص۳۷).مدنیک[۳۹] معتقد است که تفکر خلاق عبارت است از شکل دادن به تداعی ها به صورت ترکیبات تازه و مفید که پاسخگوی الزامات خاصی باشد . هر چه عناصر ترکیب تازه غیر مشابه تر از یکدیگر باشند ،فرایند مربوط خلاق تر خواهد بود.
اساس نظریات مکتب رفتارگرایی نیز نشأت گرفته از تداعی گرایی است . اسکینر[۴۰] و سایر رفتار گرایان از جمله وودمن[۴۱] رفتار خلاق را عبارت از رفتاری می دانند که از طریق تقویت های محیطی فرا گرفته شده است.
رفتار گرایان برای فرد در تولید خلاق حداقل نقش را قائلند.آن ها میگویند : محصول خلاق معمولاً از راه تغییرات تصادفی به دست میآید که به خاطر پیامدهای مثبتشان انتخاب میگردند.(حسینی ، ۱۳۷۸ص۳۸-۳۷).
هر چند ممکن است گاهی تداعی منشأ ایده های تازه باشد یا گاهی بتواند جزئی از مرحله ایده یابی باشد .اما نمی توان گفت تفکر خلاق از تداعی نشأت میگیرد . چنان که بسیاری از مواقع تفکر خلاق بدون هیچ گونه تداعی شکل میگیرد . همچنین تفاوت افراد با تجربه های مشابه ، چنان که یکی از این تجربه استفاده کرده و به نتیجه خلاقی دست مییابد و دیگری هرگز موفق نمی شود ، نیز از این موارد نقص این نظریه است . رفتارگرایان تأکید زیادی برنقش محیط در تحقق خلاقیت کودکان دارند . در اهمیت نقش محیط در فعلیت یافتن توانایی ها و استعداد خلاق کودکان شکی نیست ،اما این بدان معنی نیست که می توان نقش عوامل فردی و ژنتیکی را کاملاً نادیده گرفت .
حتی اگر محیط عامل اصلی رشد خلاقیت باشد ، باز باید به زمینههای بالقوه که در افراد وجود دارد توجه شود .
نظریه گشتالت[۴۲]
بیان تفکر خلاق از دیدگاه گشتالت مبتنی بر کل گرایی است که پدیده ها را بر پایه ی ویژگی های کلی آن تبیین میکند.نظرات اساسی این مکتب پیرامون خلاقیت توسط ورتایمر[۴۳] مطرح شده است ، او معتقد است که تفکر پیرامون حل مسئله باید شکل کلی داشته باشد یعنی موقعیت به عنوان یک کل در نظر گرفته شود . ور تایمر علاوه بر آن چند شرط دیگر را گوشزد میکند.( حسینی ،۱۳۷۸)
۱)افراد باید با ذهن باز و بدون پیش داوری با مسئله برخورد کنند.
۲)تحت فشار عادات قرار نگیرند.
۳)ماشینی عمل نکنند.
۴)ارتباط متقابل ساختار و صورت مسئله را با تعمق در ریشههای آن تعیین کنند.
گشتالتی ها در تبیین آفرینشگری معتقدند که تفکر خلاق بازسازی گشتالت ها یا الگوهایی است که از نظر ساختاری[۴۴] ناقص هستند .تفکر خلاق معمولاً با وضعیتی مسئله دار شروع می شود که از جهتی ناتمام است .شخص این مشکل را به عنوان یک کل در نظر میگیرد سپس پویایی[۴۵] خود مسئله ،نیروها وتنش های درون آن خطوط فشار مشابهی را در ذهن به وجود می آورد.شخص ،با دنبال کردن این خطوط فشار ، راه حلی را مییابد که هماهنگی کل را به آن برمی گرداند .وی از طریق این فرایند ،نوعی اشتیاق ذاتی ، یعنی گرفتن الگویی کلی و باز گردانیدن نظم به آن را ارضا میکند .( نلر،۱۳۷۹ص۳۰)
نطریه گشتالت ، نوع تفکرخلاقی که شخص را وادار به پرسش سؤال های بکر میکند (یعنی سؤال هایی که مستقیماً توسط حقایق موجود ،پیشنهاد نشده اند)تبیین نمی کند.
از دیدگاه گشتالت ما همه ظرفیت تفکر خلاق را داریم .این سؤال مطرح است که چرا ما اغلب به طور مولد فکر نمی کنیم ؟برطبق نظر گشتالتی ها علت این است که حل کنندگان مسئله تلاش هایشان را روی به کارگیری تجربه های گذشته در حل مسئله متمرکز میکند .(حسینی،۱۳۷۸،ص۴۱ )
مراحل تفکر خلاق از دیدگاه ورتایمر عبارت است از :
۱)گروه بندی ؛ساختاربندی و سازمان دهی مجدد در عملیات تقسیم یک کل برکل های کوچکتر دیده می شود که به رغم آن هنوز این کل های کوچکتر در ارتباط باهم و با کل مسئله ادراک می شود.
۲)فرایند حل مسئله با تلاش برای رسیدن به ارتباط درونی آن شروع می شود ،فرد تلاش میکند ،طبیعت وابستگی متقابل درونی آن را کشف کند.
۳)در تفکر خلاق روابط برجسته و مشخص در ساختار درونی موقعیت ،نقش مهمی به عهده دارد .
۴)در تفکر خلاق ویژگی خاصی درباره معنای عملکردی بخش ها وجود دارد که همانا قطعیت روابط برای حل مسئله و درک فهم فرمول است .
۵)کل فرایند عبارت است از یک خط مستمر فکری و نه جمع عددی عملیات مجزا و خرد شده ،هیچ گامی به طور مطلق با عملکرد خود فهمیده نمی شود ،بلکه برعکس هر گام درارتباط با کل موقعیت معنی پیدا میکند.(حسینی،۱۳۷۸ )
گشتالتی ها فرایند تفکر خلاق را بر مبنای کل گرایی توصیف میکنند ،در حالی که کل تنها وسیله ای برای تحقق خلاقیت میباشد. معمولاً درک کل منجر به تفکر خلاق نمی شود زیرا تفکر در نتیجه شناخت روابط در ارتباط با کل ایجاد می شود . به علاوه در بسیاری از اوقات نیز بدون آن که هنوز فرد کل مسئله را در نظر داشته باشد موفق به تفکر خلاق یا فرضیات و حدس های هوشمندانه میگردد.
روان کاوی [۴۶]
روان کاوی دارای نفوذ بسیار مهمی در نظریه ی آفرینشگری است . به گفته فروید،خاستگاه آفرینشگری، در تعارضی است که در ذهن ناخود آگاه نهاد[۴۷] وجود دارد. ذهن ناخوداگاه ،دیر یا زود راه حلی را برای این تعارض مییابد.
اگر که راه حل ، خود برونگرا[۴۸] باشد ، یعنی اگر فعالیتی را تقویت کند که توسط خود[۴۹] و یا بخش آگاه شخصیت تعیین شده است ،نتیجه آن در رفتار خلاق آشکار می شود .