تعریفی که راغب از فساد ارائه میدهد، به نظر میرسد تعریف جامعی است که مصادیق دیگر فساد را نیز در خود جای میدهد. تتبع در آیات قرآن نیز مؤید کلام راغب است؛ زیرا به رغم آنکه معنای فساد در سوره روم آیه ۴۱ « ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس » به مفهوم قحطی و خشکی و در سوره قصص آیه ۸۳ « للذین لا یریدون علواً فی الارض و لا فساداً» به معنای گرفتن مال دیگری به قهر و غلبه و به صورت ظالمانه و در سوره انبیاء آیه ۱۲۱ « لو کان فیهما الهه الا الله لفسدتا » به معنای بطلان و اضمحلال به کار رفته است، لیکن قدر جامع همگی آن ها تحقق امری بر ضد صلاح و خارج شدن امر از حالت اعتدال است.
با توجه به معنای لغوی فساد می توان قتل، ظلم، کفر، جنگ، تضییع حقوق دیگران و اخلال در احکام الهی، قوانین ومقررات اسلامی را که همگی ضد اصلاح اند، از مصادیق افساد برشمرد.
۱-۲-۳-۲- سعی
واژه سعی و مشتقات آن در قرآن کریم در ۲۶ مورد به کار رفته است. سعی در لغت به معنای راه رفتن ( فیروزآبادی، ۱۴۲۴: ۱۱۶۵ ) عمل، کسب و تصرف در چیزی، دویدن آهسته یا راه رفتنی که بین دویدن ورفتن عادی باشد (جوهری، ۱۴۲۰: ۳۴۵ )
جدیت در انجام کار ، تلاش، کوشش و جهد و معانی دیگری به کار رفته است.
سعی راه رفتن سریع و تند است که در حد دویدن است. این کلمه برای نشان دادن جدیت در انجام کاری استعمال می شود، خواه آن کار بد باشد یا خوب .
یکی از محققان نیز پس از بیان معانی مختلف سعی می نویسد: اصل در ماده سعی عبارت است از مرتبه ای از جهد و کوشش… این معنا در هر موردی به حسب خودش به کار می رود . با تأمل در معانی سعی مانند عمل، کسب، جهد، راه رفتن سریع و همچنین با توجه به فهم عرف از واژه سعی، این احتمال تقویت می شود که هرگاه قرینه ای در بین نباشد، باید سعی را به همان معنای جدیت در انجام کار و جهد و کوشش گرفت. در هر حال واژه سعی اگر معنای دیگری نیز داشته باشد، در آیه افساد « مائده، ۳۳ » به همان معنای جدیت در امر به کار رفته است. ( راغب، ۴۱۱:۱۴۲۴ )
۱-۲-۳-۳- فی الارض
با وجود روشن بودن معنای این عبارت، در مورد اینکه مقصود از « فی الارض » چیست، دو احتمال وجود دارد؛ احتمال نخست آن است که محل حلول فساد و ظرف ارتکاب این گناه کره خاکی زمین است. به این ترتیب افساد فی الارض بر هر گناهی که در روی زمین صورت گرفته باشد، صادق خواهد بود؛ هر چند گناهی کوچک و در محلی دور از چشم دیگران ـ مثلاً خانه ای ـ بوده و اثر تخریبی آن از همان محدوده کوچک فراتر نرود. احتمال دیگر آن است که قید « فی الارض » کنایه از گستردگی عمل مرتکب و گویای بر پا کردن فساد در منطقه یا ناحیهای از زمین باشد. این احتمال با برداشت مفسران و فقها و نیز فهم عرفی از این عبارت مناسب تر است.
در چگونگی جمع بین دو آیه ۳۲ و ۳۳ سوره مائده دو قول وجود دارد. بر اساس قول نخست « فساد فی الارض» که در آیه ۳۲ آمده است، با « یسعون فی الارض فساداً » که در آیه ۳۳ آمده است، به یک معنا بوده و عبارت «یسعون فی الارض فساداً» به معنای « یفسدون فی الارض فساداً » میباشد. بر اساس قول دیگر که به احتیاط نزدیک تر است، عبارت آیه ۳۳، بیان شرط « افساد فی الارض » است؛ این گونه که علاوه بر تحقق « فساد فی الارض » در خارج، باید مرتکب در بر پا کردن فساد سعی و تلاش و جدیت نیز داشته باشد. البته در بسیاری از موارد صرف آثار گسترده نامطلوب عمل مرتکب میتواند حاکی از سعی او در افساد تلقی گردد.
با توجه به این مقدمه، معنای افساد فی الارض مطابق قول نخست بر پا کردن فساد در منطقه و یا ناحیه ای از زمین است. تحقق چنین فسادی به آثار تخریبی گسترده و وسیع است. بر اساس قول دوم، معنای « فساد فی الارض » نیز عبارت است از کوشش و تلاش مستمر برای بر پا کردن فساد و آلوده سازی ناحیه و منطقه ای از زمین. قید تلاش و کوشش از عبارت (یسعون) و قید بر پا کردن فساد در ناحیه ای از زمین از عبارت( فی الارض) و قید تداوم و استمرار عمل و اصرار بر آن از هیئت مضارع ( یسعون) به دست میآید.
۱-۲-۴- بغی
بغی در لغت دارای معنای متعددی است به معنی تعدى ، یعنی هر چیزی که از حد خود تجاوز کند؛ یعنی افراط کردن بر مقداری که حد آن حد شیء است آمده است . همچنین به معنی طلب توأم با تجاوز از حد آمده است . این معنا با مطلق تجاوز قابل جمع است؛ زیرا تجاوز، از طلب جدا نیست. هر جا که تجاوز هست، طلب نیز هست (قرشى،۲۰۷:۱۳۷۴ ) واژه « بغی » در لغت « زنا » کردن، از حد خارج شدن و تعدی نمودن است و اسم فاعل آن « باغی » است. بغی به معنای فاسد کردن نیز به کار رفته است و گفته اند در اصل حسد ورزیدن است و ستمگر را باغی دانسته اند چون که حسادت ورزیدن نهایتاً به ستمگری و ظلم دست می آلاید. « بغی علی الناس، یعنی به مردم تعدی و ستم کردن». ( اصغری ، ۱۳۹۰ : ۴۱ )
همچنین بغی به زن زناکار نیز اطلاق گردیده است چراکه از حد عفاف و پاکدامنی تجاوز کردهاست. (پیوندی ،۱۳۸۸: ۱۱۶ ) . فقیه عظیم الشأن و بزرگ تشیع حسن بن یوسف بن مطهر معروف به علامه ی حلی از فقهای قرن هفتم هجری، اهل بغی و بغات را چنین تعریف کردهاست: « باغی و اهل بغی » هر کسی است که بر امام و پیشوای عادل خروج کند و مسلحانه بشورد. جهاد این فرقه با دعوت و درخواست آن امام و یا کسی که آن را امام تعیین و منصوب کرده باشد بر مسلمانان واجب است به طور کفایی، مگر آن که توبه نمایند و… . ابوالقاسم، نجم الدین، جعفر بن حسن، معروف به محقق حلی نیز « بغات » را به همین تعریف کردهاست. ( شکوری، ۱۵:۱۳۷۷)
پس تا این جا هم معنای لغوی و هم معنای اصطلاحی و فقهی بغی و باغی معلوم شد. فقها، جنگ جمل، نهروان و صفین را نمونه ی تاریخی جنگ با اهل بغی معرفی کردهاند.
۱-۳- مستندات جرم بغی
جرم بغی در منابع اسلامی آمده است و این مستندات شامل قرآن و سنت میباشد که به صورت جداگانه مورد بررسی قرار میگیرد :
۱-۳-۱- قرآن کریم
در قرآن آیات بسیاری موجود است که کلمه بغی در آن ها به کار رفته است و هر کدام دارای اشتقاقاتی از ریشه بغی میباشند. اما در آیه ۹ سوره حجرات واژه ( بغی و بغت) به معنای مورد نظر ما به کار رفته است. در این آیه خداوند می فرماید: « و ان طائفتان من المومنین اقتتلوا، فاصلحوا بینهما، فان بغت احدیهما علی الاخری فقاتلوا التی تبغی حتی تفئی الی امر الله فان فائت فاصلحوا بینهما بالعدل و اقسطوا، ان الله یحب المقسطین »
خداوند متعال در آیه ۹ سوره حجرات میفرماید: « هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و جنگ پرداختند، در میان آن ها صلح برقرار سازید؛ و اگر یکى از آن ها بر دیگرى تجاوز کند، با طائفه ظالم پیکار کنید تا به فرمان خدا بازگردد. هرگاه در میان آن دو بر طبق عدالت صلح برقرار سازید، و عدالت پیشه کنید که خداوند عدالت پیشگان را دوست دارد. »
حکم این آیه، عام است، وحکم قتال، به صفت بغی تعلق گرفته است؛ بدون اینکه فرد خاصی را مقید کرده باشد. در تفسیر این آیه آمده است درصدد بیان احکام مترتب بر باغیان است؛ فرقی نمی کند که از جانب دولتی بر دولت دیگر، یا از جانب گروهی بر گروه دیگر باشد.