عناصر کلیدی مدل ارزشیابی سیپ و روابط عناصر برنامه ۴۸
عناصر و مراحل مدل IPOO 62
ادبیات مربوط به انتقال یادگیری ۶۷
ارزیابی اثربخشی آموزش بر اساس میزان انتقال آموخته ها در محیط کار ۶۸
طرح
پژوهش
۱-۱)مقدمه
امروزه جهان به سرعت در حال تغییر و تحول است. در عصر حاضر کم تر روزی را می توان یافت که بدون نوآوری در جهان اقتصاد، تغییر در تولید یا وضعیت خدمات باشد(آرمسترانگ و فلای[۱]،۲۰۰۳). این رشد مستمر و مداوم، تغییر و تحول در شئون مختلف حیات اجتماعی، پیشرفت های شگرف و عمیق در علوم و فنون، ساختارهای سازمانی را پیچیده و تخصصی نموده است(مطهری نژاد،۱۳۸۲). تغییر مهم ترین خصیصه ای است که سازمان ها به عنوان ارکان اصلی جامعه کنونی با آن روبرو هستند. از دیدگاه سازمانی تغییر به مفهوم دگرگونی و تحول در سازمان، موجب استمرار فعالیت یا بقای آن با توجه به شرایط محیطی می شود.
در چنین شرایطی بیشتر سازمان ها به دنبال راه حلی برای این مشکل هستند. راه حلی که توسط بیشتر صاحب نظران عنوان شده، آموزش و بهسازی منابع انسانی است(عباس زادگان و ترک زاده،۱۳۸۶، پابستاف[۲]،۱۹۹۹ و کنستانتین[۳] و دیگران،۲۰۰۵). امروزه آموزش و بهسازی منابع انسانی یکی از راهبردهای اصلی دستیابی به سرمایه انسانی و سازگاری مثبت با شرایط تغییر است و از همین رو جایگاه و اهمیت راهبردی آن در بقاء و توسعه سازمان ها غیر قابل انکار است(عباس زادگان و ترک زاده،۱۳۸۶،ص۳۳).
همواره فشارهای فرهنگی، اجتماعی، تکنولوژیکی، اقتصادی و سیاسی با هم ترکیب شده اند تا سازمان ها را مجبور نمایند به تواناییهای اساسی خود به طور کل و به آموزش به طور خاص توجه بیشتری داشته باشند. در حقیقت اکنون بیشتر از هر زمانی سازمان ها باید روی آموزش محل کار و بهبود مداوم در عمل برای رقابت اعتماد نمایند(ثایر[۴]،۱۹۹۷).
پیشرفت و توسعه سازمان ها و مؤسسات که لازمه رسیدن ملت ها به توسعه همه جانبه اجتماعی و اقتصادی است، خود مستلزم وجود افرادی توسعه یافته در سازمان ها است(ابیلی و موفقی،۱۳۸۶،ص۲۷).
علوی می نویسد: «وجود دوره های آموزشی در یک سازمان نشان دهنده آگاهی مدیریت بر علوم سازمانی تلقی شده و اجرای دوره های آموزشی به معنای بالندگی مدیریت و پویایی مجموعه
میباشد. آموزش کارکنان باید به طور مستمر با مجموعه فرایند های مدیریت نیروی انسانی مورد توجه قرار گیرد تا فعالیت های مدیریت منابع انسانی بتواند مثمر ثمر واقع شود»(علوی،۱۳۷۶).
آموزش و بهسازی منابع انسانی اقدامی راهبردی است که در سطح فردی باعث ارزشمندی فرد و در سطح سازمانی باعث بهبود و توسعه سازمان و در سطح ملی و حتی فرا ملی منجر به افزایش بهره وری و نتایج مرتبط بعدی می شود. لذا می توان گفت یکی از اقدامات زیر بنایی که باعث کارآمدی سازمان میشود ایجاد یا در اختیار گرفتن و توسعه پیوسته سرمایه انسانی از طریق آموزش و بهسازی آن است.
سازمان ها برای ارائه خدمات و کسب نتایج مطلوب، گریزی از حفظ و پرورش نیروی انسانی ندارند. باید در نظر داشت که توسعه و تحول سازمان ها جدا از حمایت های آموزشی نیست و آموزش به عنوان یک وسیله پیشرفت، پاسخ گوی نیازهای سازمان ها است. آموزش علاوه بر رشد و بالندگی، گذرگاهی برای انتقال تجارب و معلومات فنی، تخصصی و تعلیم مهارت های لازم برای اجرای صحیح وظایف و مسئولیت ها است(بابا رضا،۱۳۷۷).
بر همین اساس مشاهده می شود که اغلب مؤسسات و سازمان های پیشرو، بیش از پیش توجه خود را به دوره های آموزشی و بهسازی منابع انسانی معطوف داشته اند. اما در حالی که ضرورت طراحی و اجرای آموزش های حین کار در سازمان های صنعتی و تولیدی به صورت یک امر طبیعی در آمده و همگان بر آن اتفاق نظر دارند، آن چه در طراحی و اجرای آموزش اهمیت فوق العاده ای پیدا میکند، ارزیابی اثربخشی این نوع آموزش هاست که بتوان از نتایج به دست آمده، آموزش های تکمیلی و جهت داری را طراحی نمود(سلطانی،۱۳۸۰).
اگر چه می توان برای آموزش های سازمانی اهداف یا دلایل ضرورت بخش متنوعی را در نظر گرفت، ولی بدون تردید مهم ترین هدف آموزش های سازمانی، ایجاد تغییرات در عملکرد کارکنان به نحوی است که موجب ارتقای سطح کیفی و کمی محصولات یا خدمات سازمان گردد. زمانی که نتایج آموزش های سازمان بر اساس هدف مذکور سنجیده شود، اثربخشی آموزش مورد توجه قرارگرفته است(قهرمانی،۱۳۸۲). به عبارت دیگر، سؤالی که پیش روی مؤسسات قرار میگیرد آن است که تلاش ها و فعالیت هایی که با هدف توسعه منابع انسانی از طریق آموزش انجام می شود تا چه میزان به بهبود عملکرد سازمان منجرمی شود. این سؤال موجب گردید سازمان ها به ابزاری جهت اندازه گیری میزان اثربخشی آموزش بیاندیشند. آن چه در نظام آموزش سازمان ها باید مورد تأکید قرار گیرد نتایج حاصل از آموزش است، نه صرفاً انجام آموزش و یا آمار ساعات آموزشی، در این صورت ممکن است آموزش از نظر نفر ساعت ده سال و به صورت کمی رقم بالایی را نشان دهد در حالی که از نظر محتوایی و تحقق اهداف تقریباَ بی اثر باشد و همبستگی بین آموزش و توسعه کارکنان چندان محسوس نباشد.
پس انتظار می رود که در بررسی فعالیت های آموزشی این سؤال که ” آیا آموزش ها اثر بخش بودند؟” مورد توجه قرار گیرد. به عبارت دیگر ارزش آموزش نیز مانند سایر فعالیت های سازمانی از طریق تعیین آن در دستیابی به اهداف سازمان اندازه گیری شود.
پژوهش حاضر جهت بررسی اثربخشی دوره های آموزشی ضمن خدمت بانک رفاه تنظیم می شود، تا به این وسیله گامی در جهت میزان تحقق اهداف آموزشی این سازمان برداشته شود و زمینه ای برای بهبود و افزایش کیفیت دوره های آموزشی فراهم آورد.
۱-۲) بیان مسأله در حال حاضر بسیاری از سازمان ها صرف نظر از نوع و میزان تحصیلات رسمی کارکنان خود و با توجه به پویایی موجود در علوم و هم چنین نیازمندی های شغلی، دوره های آموزشی متنوع و مداومی را برای آن ها تدارک می بینند(ساکی،۱۳۷۷). سرمایه گذاری در آموزش کارکنان روندی افزایشی داشته و سازمان ها به طور روز افزون بر گسترش فعالیت های آموزشی و فراهم سازی فرصت های یادگیری برای کلیه کارکنان در سطوح متفاوت سازمانی تأکید ورزیده اند، و هم زمان با افزایش توجه به آموزش انتظارات و توقعات نیز از آن ارتقاء یافته است. اگر در گذشته برگزاری دوره های آموزشی و شرکت دادن کارکنان در آن ها اقناع کننده به نظر می رسید، امروزه از آموزش انتظار می رود که بتواند تغییرات رفتاری مطلوب را در کارکنان ایجاد کند و از این رهگذر تحقق اهداف سازمانی تسهیل یابد(قهرمانی،۱۳۸۲).