مهارت گوش دادن دارای چهار مرحله متواالی است:
۱- شنیدن:
۲- دقت و تمرکز مداوم حواس:
۳- درک و فهم پیام:
۴- تعبیر پیام: پردازش و جذب نهایی منظور گوینده(زندی، ۱۳۹۱).
انجام این مراحل منجر به عکس العمل مناسب در برابر شنیده ها می شود. مثل ابراز توافق مخالفت، پرسش و… بدیهی است دو مرحله ی اول یعنی «شنیدن» و «دقت و تمرکز حواس» امری است که به خصوصیات زیستی- روانی شنونده بستگی دارد. دارا بودن دستگاه شنوایی سالم و انگیزه ای کافی، جهت دقت و تمرکز حواس، لازمه ی انجام صحیح این دو مرحله است اما مرحله ی سوم و چهارم؛ «یعنی» توانایی دریافت پیام و تعبیر آن به مهارت های فراوان و تجربه کافی از موقعیت اجتماعی ارتباط بستگی دارد. بدین ترتیب اگر شنونده ای پیام های گوینده را به خوبی بشنود و دقت کافی هم داشته باشد ولی به زبان او تسلط نداشته باشد، از دریافت پیام عاجزانه می ماند و هم چنین اگر به آن زبان مسلط هم باشد ولی پیام ها در سطح درک ذهنی او نباشد (مثلاً صحبت های یک فیلسوف برای یک فرد کم سواد) تعبیر درست پیام صورت نمی گیرد. از طرفی اگر شنونده درک صحیح از زبان و موقعیت اجتماعی ارتباط نداشته باشد در تعبیر صحیح پیام عاجز می ماند.گوش دادن به عوامل زیادی نیاز دارد: ۱- عوامل «برون فردی» مثل صدای رسای گوینده، لهجه ی گوینده، محتوای مطلب، رسانه (شخص، ضبط صوت و.. )سرعت و سرو صدای محیط ۲- عوامل «درون فردی» شامل سلامت ذهنی و جسمی شنونده، اطلاعات و تجربیات قبلی وی در بینش شنونده نسبت به گوینده.بنابرین، معلمان باید زمینه ی لازم را برای تحقق عوامل یادشده، فراهم کنند. آنان باید ضمن تدریس با صدای رسا، سعی کنند تا حد ممکن از لهجه ی فارسی معیار استفاده کنند و هنگام سخن گفتن در سرعت ادای جمله ها تعادل داشته باشند: نه زیاد یکنواخت و بی روح صحبت کنند نه زیاد سریع و درهم و برهم، بلکه باید شمرده و و واضح ،مطالب درسی را عنوان کنند. مهارت صحبت کردن، دومین مهارت زبانی است که انسان یاد میگیرد آموختن این مهارت از خانواده شروع می شود و دانش آموزان تا پیش از ورود به دبستان تا اندازه زیادی به آن مسلط اند و به راحتی می توانند با دیگران ارتباط برقرار کنند، مهارت صحبت کردن دارای چند خرده مهارت اساسی به شرح زیر است:(ذوالفقاری و همکاران، ۱۳۹۲).
۱- استفاده از کلمه ها و جمله های متناسب با موقعیت گفت و گو؛
۲- بیان روشن نظرات اصلی با بهره گرفتن از کلمات مناسب؛
۳- صحبت کردن با صدای رسا در آن حد که شنونده یا شنوندگان آن را به خوبی بشنوند؛
۴- صحبت کردن به نحوی که شنونده، مقصود گوینده را دریابد؛
۵- کاربرد واژه ها به طور واضح و مشخص؛
۶- استفاده از واژه های زنده زبان که امروزه به کار میروند؛
۷- تبادل اطلاعات درست.
از آن جا که ارتباط چهار مهارت زبانی گوش دادن، گفتن، خواندن و نوشتن، امری مسلک است و توجه کافی به رشد دو مهارت شفاهی زبان (گفتن و شنیدن) به بهینه سازی برنامه آموزش خواندن و نوشتن در دبستان کمک شایانی خواهد کرد، لزوم توجه به پرورش مهارت سخن گفتن آشکار می شود.
۲-۱۳:مهارت خواندن
۲-۱۳-۱:خواندن و یادگیری آن
یادگیری مهارت خواندن مستلزم کسب مهارتهای زیر است:
الف) بازشناسی دیداری عناصر زبانی اعم از حروف، کلمه ها و جمله های زبان؛
ب) درک معنای این عناصر و روابط معنایی موجود بین آن ها که در نهایت به درک پیام جمله و متن منجر می شود(زندی، ۱۳۹۱).
۲-۱۳-۲: مراحل یادگیری خواندن
کودکان بهتدریج مهارتهای پیوسته و تکمیل یک مرحله از رشد و حرکت به سوی مرحله دیگر، خواندن را فرا می گیرند که بدین ترتیب هر مرحله بر روی مراحل پیشین بنا می شود.
۱- آمادگی. این مرحله که برای رشد بعدی خواندن نقش اساسی دارد، دوره آن معمولاً از هنگام تولد تا شش سالگی است. در این مرحله شناسایی جهت های بالا و پایین و راست و چپ صفحه، هماهنگی میان چشم و دست و درک توالی عناصر زبانی و مسائلی از این قبل صورت میگیرد.
۲- آغاز یادگیری خواندن. این مرحله معمولاً با آموزش رابطه آواها و نشانه های نوشتاری و کدبرگردانی واژه ها و جمله ها و به طور خلاصه شناسایی دیداری عناصر زبانی همراه است. اعتماد به نفس یا احساس ضعف در خواندن در این مرحله متجلی می شود.
۳- رشد سریع مهارتهای خواندن. پی ریزی کامل عادات و مهارتهای پایه در خواندن در این مرحله انجام می شود. پیشرفت در شناسایی کلمات، افزایش قدرت درک خواندن، صامت خوانی با سرعت مناسب، ایجاد علاقه به خواندن و ایجاد انگیزه به آغاز مطالعه مطالب متنوع در این مرحله صورت میگیرد.
۴- مرحله گسترده خواندن. این مرحله در سال های آخر دوره دبستان ظاهر می شود. تأکید اصلی در این مرحله بر خواندن مستقل است که با افزایش ذخیرهی واژگانی، کسب سرعت زیاد در صامت خوانی، دستیابی به مهارتهای بیشتر در درک مطلب و تقویت مهارتهای تحلیل روابط کلمات تحقق مییابد.
۵- پالایش خواندن. این مرحله که اکثر اوقات در مدارس راهنمایی و دبیرستان دیده می شود با درک پیشرفته همراه است؛ همچنین در این مرحله کارایی خواندن برای منظورهای مختلف با سرعت های مختلف افزایش مییابد.(زندی، ۱۳۹۱)
۲-۱۳-۳:مدلهای خواندن
یادگیری خواندن مستلزم دانستن چگونگی دریافت معنا از نشانه های نوشتاری است. مدلهای نظری گوناگون، فرضیه های متفاوتی در این باره ارائه کردهاست. این مدلها را می توان به سه دسته تقسیم کرد:
الف) مدلهای از پایین به بالا
ب) مدلهای از بالا به پایین
ج) مدلهای تعاملی خواندن
الف) مدلهای از پایین به بالا. برخی مدلهای فرایند خواندن، چنین فرض میکنند که این فرایند با بازشناسی و رمزگشایی حروف و خوشه های حروف و کلمات آغاز می شود و خواننده، حوزه فرایند خواندن خود را به سوی واحدهای بزرگتر نوشتاری در سطح جمله، پارارگراف، کل صفحه و در نهایت کل متن گسترش میدهد. این مدلها موسوم، به مدلهای «برون به درون»هستند که خواننده مطالب برونی موجود را در متن را به اصطلاح «دررونی» میکند.
ب) مدلهای از بالا به پایین. طبق این مدلها فرایند خواندن در ذهن خواننده با ساختن فرضیات وی درباره معنای نوشته ها آغاز می شود و آنگاه خواننده به ارزیابی صحت یا عدم صحت این فرضیات اقدام میکند. بنابرین از این نظرگاه، خواندن فرایندی متکی بر پردازش حروف و یا حتی کلمات نیست، بلکه تنها کافی است که متن، خواننده را مجاز کند معنای مورد نظر را پردازش نماید. این مدل ها موسوم به مدلهای «درون به برون» هستند که طبق آن ها خواننده از مطالب ذهنی و درونی خود به سوی متن که پدیده ای برونی است حرکت میکند.