متغیر وابسته در این تحقیق عدم رعایت قوانین و مقررات راهنمایی و رانندگی و متغیرهای مستقل بنا بر چهارچوبهای نظری انتخاب شده شامل احساس محرومیت نسبی، احساس آنومی، روحیه فردگرایی، وضعیت اقتصادی بر اساس دو شاخص نوع خودرو و میزان درآمد ماهانه، تحصیلات، سن، رضایت از زندگی، رعایت عدالت اجتماعی، اعتماد اجتماعی وغیره درنظر گرفته شده است.
نتایج حاصل از این تحقیق عبارتند از عدم رضایت از زندگی، عدم رضایت شغلی، احساس عدم وجود عدالت اجتماعی در جامعه، عقیده به فردگرایی در جامعه، وجود احساس آنومی در بین مردم و عدم دستیابی به آمال و آرزوهایشان. این عوامل منجر به بی توجهی افراد نسبت به قوانین و مقررات راهنمایی و رانندگی شده و از اینرو آن ها برای رسیدن به اهداف و آرزو های خویش تلاش میکنند تا به هر طریقی از دیگران پیشی گیرند.
در این مطالعه، محقق تعاریف عملی و نظری خود را از شاخصهای مطرح شده بیان ننموده و اشاره ای به گویه هایی که برای سنجش متغیرهای خود در نظر گرفته، ننموده است. از سوی دیگر از شاخص ها و مفاهیم در زمینه مسایل مربوط به حم لو نقل و ترافیک شهری سنجیده نشده است.
۲-۳- مفاهیم کلیدی
از اصول اولیه زندگی شهرنشینی، آموزش افراد اجتماع و به تعبیری جامعه پذیر کردن جامعه نشینان برای فراگیری و رعایت اخلاق شهروندی است. برای این منظور در ابتدای امر به تبیین مفهوم اخلاق پرداخته می شود.
۲-۳-۱- اخلاق
تعاریف و نظریه های مختلفی در مورد مفهوم اخلاق بیان شده است. اخلاق در لغت به معنی خلق و خوی و صفت رفتاری معنی شده است.(معین؛ ۱۳۷۲) امّا در زندگی اجتماعی به ویژه در شهرنشینی، اخلاق معنایی ورای معنای لغوی خود دارد. اصل اول تولد شهرها، رشد و توسعه اخلاق در بین افراد است.(چلبی؛۱۳۸۱) برخی از نظریه های مطرح شده در باب اخلاق به شرح زیر میباشند:
کانت، اخلاقی بودن را مترادف با عقلانی بودن معنی میکند. او پایه اخلاق انسانی را عقلانیت آن میداند.(چلبی، ۱۳۸۱) دورکیم نیز برای تعریف اخلاق درست، بر دو پایه عشق و ذهن تأکید دارد. او معتقد است که در یک جامعه برای آن که زندگی رواج پیدا کند و جامعه نیز تداوم یابد، باید قوانین و قواعد آن بر مبنای اصول اخلاقی تدوین گردد.(چلبی؛ ۱۳۸۱)
برای حفظ یکپارچگی در کلان شهرها باید اولین گام در جهت حفظ نظم و انضباط شهری برداشه شود. برای این منظور باید اصول و قواعد خاصی از جانب مسئولین شهری تدوین گردد. ولی این اصول باید به شیوه هایی تدوین گردند که برای عموم مردم قابل لمس و اجرا باشند. دورکیم معتقد است که برای حفظ نظم در شهرها باید قوانین، بر اساس اصول اخلاقی تدوین گردند. البته او معتقد است که اصول اخلاقی علاوه بر عقلانیت نیاز به احساسات نیز دارند. اگر اصول و قواعد منحصراًً عقلانی و به دور از درک احساسات افراد جامعه باشد، نوعی حکومت استبدادی به وجود میآید و این قوانین پایداری چندانی نخواهند داشت. بنابرین عقل و احساس دو رکن اصلی اخلاق محسوب می شود. وقتی قوانین وضع شده احساسات افراد جامعه را در نظر بگیرند، تحمل و پذیرش آن از طرف عموم مردم راحت تر صورت می پذیرد. منظور از احساسات و عقل در این واژه، ایجاد انعطاف در قوانین و قابل اجرا در آوردن آن ها است. اگر کل نظم قانونی بر ترس استوار باشد، جامعه بیش از یک زندان نبوده و در آن مردم فقط هنگامی به رعایت قوانین می پردازند که بر سر آن ها تازیانه باشد. البته باید در نظر داشت که احساسات وارد شده در اصول و قواعد یک جامعه باید به دور از افکار خودخواهانه وضع کنندگان آن ها باشد. ذکر این نکته نیز حائز اهمیت میباشد که از اصول اولیه شهرنشینی و مدیریت شهری، اصل برابری انسانها میباشد. در اصل هنگام وضع قوانین و قواعد اجرایی برای اداره کلیه زیرساختهای شهری، می بایست منافع عمومی افراد در نظر گرفته شود و تنها منافع طبقه و گروه خاصی لحاظ نگردد.
۲-۳-۲- شهروندی
مفهوم دیگری که باید درباره آن صحبت شود، شهروندی میباشد. شهروندی، از مهمترین ایده های اجتماعی است که به منظور کمک به شناخت بهتر جامعه، روابط درونی آن و هدایت کنش ها و رفتارها به وجود آمده است. این مفهوم، همانند هر مفهوم دیگر، در بستر تاریخی- اجتماعی و در درون شبکه های مفهومی، محتوا و معنای خود را آشکار میسازد. این محتوا و معنا، ثابت نبوده و به اعتبار تحولات پدید آمده در جوامع و رویکردهای نظری، دستخوش تغییر شده است.(شیانی، ۱۳۸۱) تعاریف مختلفی در زمینه شهروندی ارائه گردیده است. شهروند از واژه لاتین”سیویتاس”مشتق شده است. این واژه در زبان لاتین تقریباًٌ معادل کلمه “پولیس” در زبان یونانی است. پولیس یا شهر، تنها مجموعه ای از ساکنین نیست؛ بلکه واحدی سیاسی و مستقل به شمار میآید. شهروند کسی است که به یک واحد سیاسی تعلق دارد و شرایط لازم را برای مشارکت در اداره عمومی در محدوده شهر را دارا است.(پللو؛ ۱۳۷۰، به نقل از فالکس) شهروندی یک”سازه اجتماعی” است در نتیجه تابعی از بستر اجتماعی و زمینه فرهنگی جامعه خود است. از این رو، با توجه به تنوع و تفاوت فرهنگها با معانی فرهنگی متفاوتی از شهروندی برخورد می شود. همچنین باید متذکر شد که شهروندی دارای “بنیان های فرهنگی” است و مجموعه ای از ارزش های اجتماعی مانند مساوات طلبی، آزادی، فردگرایی، مردم سالاری و مسئولیت پذیری مدنی و نظام های معنایی ایدئولوژیک معین، مانند لیبرالیسم آن را حمایت میکند.(فالکس؛ ۱۳۸۱)
به طور کلی بنابر تعاریف ارائه شده فوق، هر فردی که در شهر زندگی میکند به عنوان یک شهروند محسوب نمی شود. مشارکت عمومی افراد در عرصه های عمومی و اجتماعی جامعه و احساس مسئولیت نسبت به آن شرط کافی برای شهروندی میباشد.(کاظمی؛ ۱۳۸۶)
۲-۳-۳- اخلاق شهروندی
اخلاق شهروندی همان مسئولیت و تعهدی است که فرد به عنوان شهروند نسبت به جامعه و اعضاء آن دارد و بنابر هنجارها و قواعد رسمی جامعه تعریف میشوند. به عبارت دیگر وظایفی که شهروندان نسبت به نهادهای اجتماعی و یا سایر شهروندان دارند به عنوان اخلاق شهروندی مطرح می شود.
اخلاق شهروندی تعهدات عمومی است که در قالب رفتارهای اجتماعی شکل میگیرد. به عبارت دیگر اخلاق شهروندی شامل وظایفی است که شهروندان در یک شهر، نسبت به نهادهای اجتماعی و یا سایر شهروندان دارند(فکوهی؛۱۳۸۰) وظیفه شناسی، مسئولیت پذیری در شهر، قانونمندی و هنجارپذیری از مهم ترین واژگان و مفاهیمی میباشند که در راستای مفهوم اخلاق شهروندی به آن ها پرداخته می شود.(فکوهی؛ ۱۳۸۷) برای بررسی اخلاق شهروندی، شاخص هایی چون مسئولیت مدنی، حقوق شهروندی، مشارکت مدنی و همکاری و تعاون جمعی را می توان نام برد.(شیانی؛ ۱۳۸۱)
۲-۳-۴- حقوق شهروندی
حقوق از نظر لغوی جمع حق است و آن اختیارات، توانایی ها و قابلیت هایی است که به موجب قانون، شرع، عرف و قرارداد برای انسانها لحاظ شده است و در اصطلاح، اصول، قواعد و مقرراتی است که روابط انسانها را با هم در حقوق خصوصی و روابط فرمانروایان و فرمانبران را درحقوق عمومی و اساسی تنظیم میکند.(کاستلز؛ ۲۰۰۰)
هر قاعده حقوقی که به صورت قانون در حقوق موضوعه درمی آید دارای خصوصیات زیر است:
-
- قاعده حقوقی الزام آور است.
-
- رعایت قاعده حقوقی از طرف دولت تنظیم شده است.
-
- قاعده حقوقی کلی و عمومی است.