– وسیله
در مدیریت اسلامی، حقوق، ضوابط و احکام اسلامی است و نه حقوق و ضوابط بشر ساخته و متغیر فردی یا گروهی( اسلامبولچی اسلامی،۱۳۸۷). در مدیریت غربی برای رسیدن به هدف از هر وسیله استفاده میکنند. بههر حال در سازمان با تفکر اسلامی نوعی بایدونبایدهای اخلاقی و ارزشی حاکم است که مدیر موظف است در این چارچوب حرکت کند( فروزنده دهکردی و جوکار،۱۳۸۶: ۷۰).
– رقابت
در نظام مدیریت غرب اصولا اساس تعادل اقتصادی را رقابت آزاد تعیین میکند. در این سیستم رقیب، دروغ، تبلیغ بیجا، افزایش درخواستها، ایجاد نیازهای جدید، جلب مشتری به هر شکلی در چارچوب مقررات و قوانین اصالت دارد. موفقیت در رقابت یک هدف مهمی و اساسی درصحنه بازرگانی و بینالمللی است(فروزنده دهکردی و جوکار،۱۳۸۶: ۵۷).
اما با تکیه بر نوعدوستی و عدالت اجتماعی، رقابت اقتصادی مفهوم دیگری مییابد. رقابت نیز در حد کفاف صورت میگیرد و هدفی ثانوی است. در این صورت رقابت به منظور حذف رقیب و به هر قیمت انجام نمیشود. بلکه به منظور حذف نشده از بازار خواهد بود و لذا است که در چنین شرایطی نقش گروههای صنفی و تجاری به صورت حفظکننده اعضاء فعال بوده و دولت نیز نظارتکنندهای هدایتگر در بین اصناف خواهد بود. در چنین زمینهای است که مقررات محدود کننده دولتی از سوی شرکتها تهدید محسوب نمیگردد، بلکه قوانینی تلقی میگردند، که در جهت وصول به هدف بنیادین این شرکتها، که همان تامین منافع عام بود، تلقی میشود( علی احمدی،۱۳۸۳: ۴۵).
– تبلیغات
در مدیریت غربی، تبلیغات نیز در اقتصاد آزاد از هر گونه محدودیت درونی آزاد است و جهت تأثیرگذاری از هر روشی استفاده میکند و منعی نمییابد. تنها عامل محدود کننده آن عوامل بیرونی( از قبیل مقررات دولتی) است. درعینحال اساس تبلیغات تجاری در دوران حاضر ایجاد میل و رغبت در مصرفکنندگان است، اگرچه که این میل کاذب باشد، و با منافع و مصالح مصرفکنندگان منافات داشته باشد، لذا از علوم مختلف روانشناسی، جامعهشناسی، جمعیتشناسی و… بهره فراوان برده میشود، تا با ایجاد میل مصرف و مصرفگرایی بازار فروش برای کالا و خدمات به وجود آید، تا در نتیجه فروش بیشتر، سود بیشتر عاید مؤسسه گردد. در دیدگاه نظام ارزشی اسلام بدیهی است تبلیغات و بازار مفهوم و شرایط وجودی دیگری مییابد. بازار، یعنی زمینه احتیاج و نیاز واقعی مردم، که تامین آن نیازمندی ضروری است و تبلیغات یعنی معرفی کالا و خدمات. در چنین مفهومی بازاریابی مفهوم واقعی خود را پیدا میکند. یعنی یافتن نیازی واقعی از جامعه که باید تامین و مرتفع شود و تبلیغ نیز معنی حقیقی خود که همان تعریف و معرفی صادقانه و بهدور از هر گونه دروغ و فریب است را مییابد( علی احمدی،۱۳۸۳: ۴۵).
– کنترل
در نظام مدیریت غرب، نظام کنترل بیرونی مقدم بر کنترل درونی است مصداق این موضوع را میتوان در نظریه بوروکراسی وبر مشاهده کرد. در نظام بوروکراسی، معمولا نظارت، مستقیم و مستبدانه است. معیارها و ضوابط شغلی بدون در نظر گرفتن ویژگیهای انسانی و ارزشی از پیش تعیینشده است و کار افراد به طور دقیق بر مبنای این ملاکها مورد کنترل و نظارت قرار میگیرد. هرچند امروزه در نظرات افراد مانند پیتر سنج در سازمانهای یادگیرنده بحث خودکنترلی یک امر لازم تلقی شده است، اما چون پشتوانه ارزشی ندارد چندان ضمانت اجرایی ندارد و صرفا به عنوان یک توصیه باقی خواهد ماند. همچنین در مدیریت اسلامی، نظارت بیش از آنکه بیرونی و مستقیم باشد، درونی و فردی است. اسلام بجای کنترل بیرونی به ” خودکنترلی” تأکید دارد و تمام توصیه ها و سفارشهای اسلام به تقوا، ناظر به همین مطلب است( آذر دشتی،۱۳۸۵).
آثار ارزشهای اسلامی در سازمان و تحقق اهداف فردی و سازمانی
ارزشها از دیدگاه اسلامی عبارتاند از: باورها و اعتقادات و ایمانهای اسلامی، خواه به شکل احکام اسلامی بیان گردیده باشند، خواه به صورت اصول اعتقادی و یا قواعد فقیه. آنچه دین اسلام برای آن اهمیت قائل است و آن نسبت به آن بیتفاوت نیست. ارزش از دیدگاه اسلامی نام دارد. ارزش اگرچه در مفهوم اخص نقطه مقابل دانش است و به گرایشهای اطلاق میگردد، ولی ارزش مفهوم وسیعتری دارد. ارزش در اینجا به معنای اهمیت رفتار و تکیهگاه عملکردهاست و هر نقطهنظری و یا عملی، گرایشی و یا بینشی، اصلی و یا فرعی که ازنظر شخصی، گروهی( سازمان، جامعه و افراد) و یا مکتب و یا مکاتبی اهمیت دارد، ارزش نامیده میشود( علی احمدی،۱۳۸۳: ۹).
هر فرد نظام ارزشی خاصی دارد و برخی از ارزشها را به ارزشهای دیگر ترجیح میدهند منشأ ارزشهای فرد ناشی از دیدگاه و جهانبینی فرد است که مذهبی یا غیرمذهبی است ولی بههر حال هرکسی دارای ارزشهای خاصی است که بر اساس آن افکار اقدام میکند. ارزشهای موجود در سازمان را به سه دسته، ارزشهای فردی کارکنان و مدیران، ارزشهای سازمانی و کشوری و بینالمللی تقسیم نمودهاند، بر همین اساس انواع ارزشها عبارتاند از ( علی احمدی،۱۳۸۳: ۱۲):
– ارزشهای استراتژیکی( مذهبی، سیاسی، اخلاقی)
– ارزشهای حد میانی( اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی)
– ارزشهای قومی، نژادی جزئی و گروهی( باندی، ملی)
– ارزشهای حد پائین( غریزی، عرفی و محیطی) اهمیت ارزشها از پائین به بالا به طور تدریجی و برحسب موضوع و ماهیت تصمیم افزایش مییابد.
برخی از ارزشهای اسلامی که برحسب مورد برای سازمان یا کارکنان و یا هر دو میتوانند به عنوان ارزش تلقی گردند، به شرح زیر هستند:
انضباط سازمانی، وجدان کاری، مسئولیتپذیری، تعهد، عدالت سازمانی، حس همکاری، مشارکت در تصمیمگیری، صداقت و راستگویی، وقتشناسی، برخورد و رفتار مناسب، توجه به کیفیت، توجه به کمیت، راندمان کاری، کارایی، قول و قرار، شناخت هدف، توجه به نیروی لایزال الهی، کار گروهی، صبر و شکیبایی، امنیت شغلی، ارتقاء حرفهای، روحیه خوب، احساس تعلق، احراز هویت، رضایت شغلی، پویایی محیط، تفویض اختیار، ایمنی و تامین، سختکوشی، ایثار، شجاعت، اطاعت الهی، نظم، آخرتگرایی و زهد، عفت، امانتداری، تقوای الهی، رعایت حقوق دیگران، خلوص و صدق نیت، دقت، عزتنفس و …( فروزنده دهکردی و ملائی، ۱۳۸۸: ۱۸۰و۱۸۱).
با رعایت ارزشهای اسلامی در سازمانها روابط انسانی سالم و سازندهای ایجادشده که بر این اساس آثار مثبت فراوانی نصیب افراد و سازمان میگردد. که برخی از آن ها عبارتاند از: