برونر نیز (۱۹۶۹) در یکی از فصول ارزشمند کتاب مطالعاتی بر رشد شناختی به مسئله مهارتهای حرکتی اشاره کردهاست و اهمیت آن را در شکل گیری سازمان بندی ادراکی و رشد مهارتهای شناختی و عقلانی کودک مورد تأکید فوق العاده قرار داده است. او معتقد است که کودک به هنگام تولد شناخت، تصویر خاصی از جهان خارج و همینطور خودش ندارد اما به کار انداختن دستها و چشمهای کودک به تدریج منجر به شکلگیری ذهن او می شود. نقص در شکلگیری مهارتهای حرکتی ساده نظیر هماهنگی دست و پا یا هماهنگی دست و چشم باعث بروز مشکلاتی در تحول بهنجار و رشد ذهنی کودک می گردد.
۲-۹- سازگاری اجتماعی
بسیاری از مفاهیم به کار رفته در متون روانشناسی تا وقتی که بسراغ تعریف آن ها نرفتهایم بسیار ساده و پیش پا افتاده بنظر میرسند، اما همین که قصد تعریف آن ها به صورت دقیق وعلمی را داریم با مشکل مواجه خواهیم شد. یکی از این مفاهیم، سازگاری است. از سازگاری تعاریف متعدد و گاه متناقضی ارائه شده است که در بررسی بیشتر این تعاریف متوجه میشویم که این اختلاف نظرها به دیدگاه های فلسفی نظریهپردازان درباره انسان، ماهیت آن و شیوه های تغییر و انطباق او با محیط برمیگردد.
به یک مفهوم میتوان سازگاری را رابطهای دانست که ارگانیسم نسبت به وضع موجود با محیط خود برقرار می کند. این اصطلاح معمولاً در رابطه با سازگاری اجتماعی و روانشناختی به کار برده می شود و در چنین مواردی مفهوم مثبتی دارد مثل انسانِ سازگار که مفهوم ضمنی آن به فردی اشاره دارد که درگیر فرآیندی مستمر نسبت به محیط و در عین حال تغییر دادن آن به گونهای سالم و مؤثر است. البته این اصطلاح با مفهوم منفی نیز به کار برده می شود که آن زمانی است که با اصطلاحِ همنوایی انطباق پیدا کرده و به معنی کوتاه آمدن و تسلیم شدن در مقابله سلیقههای دیگران مورد استفاده قرار می گیرد. در تعریف دیگری از سازگاری، آن را حالت تعادل کامل بین ارگانیسم و محیط تعریف می کنند که در این حالت تمام نیازها برآورده شده و اعمال ارگانیسمی به راحتی صورت میپذیرد. در زمینه آماری هر عملی را که به منظور اصلاح، سنجش یا ارزیابی مجدد برای انطباق یافتن با شرایط ناجور یا غیرمعمول صورت می گیرد را سازگار گویند (پورافکاری، ۱۳۷۶).
مفهوم انطباق[۱]۱ با مفهوم سازگاری رابطه نزدیکی دارد و منظور از انطباق، هماهنگی و تناسب با محیط است که تغییرات مفید را دربر میگیرد. انطباق از طریق ایجاد تغییر در محیط خارجی[۲]۲ یا از طریق ایجاد تغییر در خود[۳]۳ حاصل میگردد. حاصلِ انطباق موفقیت آمیز، سازگاری[۴]۴ و نتیجه ناموفق آن را ناسازگاری[۵]۵ مینامند (پورافکاری، ۱۳۷۶).
رفتار سازشی هر نوع رفتاری است که بتواند توانایی و مهارت ارگانیسم را برای وفق دادن فرد با یک موقعیت محیطیِ خاص افزایش دهد (بهرامی، معنوی، ۱۳۷۰). در حقیقت سازگاری اجتماعی یکی از معیارهای سلامت روان است. ولمن[۶]۶ (۲۰۰۰) بر این اعتقاد است که سلامت روانی، چهار ملاک مهم دارد که عبارتند از:
-
- ادراک واقع بینانه از خود و دیگران.
-
- تعادل عاطفی.
-
- سازگاری اجتماعی.
- پیشرفت هماهنگ با توانایی ها و فرصت ها.
او سازگاری اجتماعی را در حقیقت توانایی با دیگران بودن تعریف می کند. از آنجایی که هیچ انسانی نمیتواند به تنهایی زندگی کند و نیاز به برقراری روابط اجتماعی دارد، بنابرین ناتوانی در همکاری با دیگران، شاخصهای از مشکل روانی بحساب می آید.
همان طور که گفته شد بسیاری از متخصصین بر این نظرند که سازگاری اجتماعی یکی از معیارهای سلامت روان است و گاهی اوقات آن را حتی شاخصترین معیار نیز به حساب می آورند، مخصوصاً آن ها که به حوزه روابط اجتماعی و نقش عوامل نشأت گرفته از اجتماع در شکلگیری شخصیت تأکید
دارند (برای مثال نگاه کنید به مدی[۷]۷، ۱۹۸۹، ۱۹۹۶).
تعریف سازگاری اجتماعی با سلامت روان رابطه نزدیکی دارد و در زمینه سلامت روان نیز دیدگاه های متفاوت و گاه متعارضی در حوزه روان شناسی عرضه شده است. سازمان بهداشت جهانی (۱۹۹۰) بهنجاری را حالتی از سلامت کامل جسمی، روانی و رفاه اجتماعی تعریف می کند و نه فقط عدم نشانه های اختلال روانی.
کاپلان[۸] و سادوک[۹] (۲۰۰۳) در زمینه سلامت روان و هنجاری چهار دیدگاه عمده را برجسته ساختهاند:
الف) بهنجاری به عنوان سلامت
این یک تعریف طبی ـ روانپزشکی از سلامت روانی است. اکثر پزشکان بهنجاری را معادل سلامت روان می دانند و آن را یک پدیده فراگیر عمومی تلقی می کنند. در این رویکرد، زمانی رفتار بهنجار تلقی می شود که آسیب روانی آشکاری وجود نداشته باشد.
ب) بهنجاری به عنوان کمال مطلوب
در این دیدگاه بهنجاری به عنوان عامل نهایی عملکردهای مختلف دستگاه روانشناختی انسان تلقی می شود. زیگموند فروید از طرفداران این دیدگاه است و اعتقاد داشت که الگوی بهنجار همان افسانه ایدهآل است.
ج) بهنجاری به عنوان متوسط
دیدگاه سوم بیشتر طرفدار رویکردهای آماری است و رفتاری را سازگار تلقی میکند که با اصول آماری حاکم بر منحنی زمان همخوانی داشته باشد.
د) بهنجاری به عنوان یک فرایند
دیدگاه چهارم بر این نکته تأکید دارد که رفتار بهنجار نتیجه نهایی سیستم های متعامل است. بهنجاری در این دیدگاه بیشتر یک فرایند است تا یک تعریف مقطعی. دیدگاه روانی ـ اجتماعی اریکسون در این طیف قرار میگیرد.
از سازگاری تعاریف متعدد و گاه متناقضی ارائه شده است. به یک مفهوم، میتوان سازگاری را رابطهای دانست که ارگانیسم نسبت به وضع موجود با محیط خود برقرار میکند. این اصطلاح معمولاً در رابطه با سازگاری اجتماعی و روانشناختی، فرآیندی مستمر نسبت به محیط و در عین حال تغییر دادن آن به گونهای سالم و مؤثر است. در تعریف دیگری از سازگاری آن را حالت تعادل بین ارگانیسم و محیط تعریف میکنند که در آن تمام نیازها برآورده شده و تمام اعمال ارگانیسمی به راحتی صورت میپذیرد. (پورافکاری، ۱۳۷۶). رفتار سازشی هر نوع رفتاری است که بتواند توانایی و مهارت ارگانیسم را برای وفق دادن فرد با یک موقعیت محیطی به خصوص افزایش دهد (بهرامی و معنوی، ۱۳۷۰). سازگاری عبارت است از پیشرفت در ادراک خودمان و دیگران. سازگاری اجتماعی مکانیسمهایی است که توسط آن ها فرد توانایی تعلق به یک گروه را پیدا می کند. بنابر نظر ریمون بودون برای سازگاری اجتماعی لازم است که :
۱- افکار و برخورد گروه در تضاد با افکار و برخوردهای فرد که مشخص کننده تعلق او به یک گروه دیگر است نباشد.
۲- افکار و برخوردهای گروه در تضاد با برخوردهای عمقی فرد نباشد به طوری که سیستم ارزشی مرتبط با شخصیت او را دچار مشکل کند