در جرایم منافی عفت، غالبا جنبه حق اللهی بر جنبه خصوصی آن غلبه دارد و اصل بر آزادی است، برای مثال اگر زن و مردی را در خیابان با یکدیگر ببینیم نمیتوانیم آن ها را محکوم به رابطه نامشروع کنیم بلکه اصل بر این است که زن و شوهر هستند. این ممنوعیت، از سیاست بزهپوشی اسلام در مواجهه با اینگونه جرایم ناشی میشود. به همین دلیل در نظام کیفری اسلام نسبت به جرایمی با این خصوصیت، نه تنها بر اثبات جرم تأکید نمیشود، بلکه برعکس تلاش میشود جرم اثبات نشود، این سیاست که در قوانین جزایی ما نیز تبلور یافته، بر تأکید شارع بر منع اشاعه فحشا مبتنی است و چه بسا تلاش برای اثبات اینگونه جرایم به بزه دیدگی ثانوی شخص منجر شود، امری که ناخوشایندتر از بزه دیدگی نخست میباشد.
گفتار دوم: موارد مشروع و مجاز در دخالت در آزادی
هنگامی حق داریم اجبار به کار ببریم که بتوان ثابت کرد عمل فرد آسیبی به کسی رسانده است تنها بخشی از اعمال فرد که برای آن در مقابل اجتماع مسئول است، آن بخشی است که اثرش به دیگران میرسد فرد در آن بخش از اعمال خود که تنها به خود او مربوط میشود، آزادیش مطلق است و حدی بر آن متصور نیست. به سخن دیگر، در جامعه متمدن اجبار و زور هنگامی مجاز است که منظور از آن جلوگیری از آسیب و ضرر رساندن به دیگران باشد ولی، حق ندارند نسبت به کسی اعمال زور کنند بدان دلیل که خیر و صلاح او را فراهم کنند.
اگر کسی کاری کند که به دیگری آسیب رساند، موجبی مشروع به وجود خواهد آمد برای کیفردهی او توسط قانون یا بیرون از قلمرو دولت به شکل محکومیت در عقاید عموم. همچنین میتوان در برخی موارد شخص را برای حفظ منافع دیگران به انجام یا ترک کاری اجبار کرد.
هر وقت زیان مسلم یا خطر زیان مسلمی نسبت به فرد یا اجتماع در کار باشد، عمل فرد از دایرهی آزادی بیرون میرود و وارد میدان قانون یا اخلاق خواهد شد.
قاعده منع تلاش برای اثبات جرم منافی عفت هنگامی که جرم مشهود باشد یا شاکی خصوصی در میان باشد، تخصیص میخورد. در حقیقت، مشهود بودن جرم و یا زیان وارد به شاکی، چنان مهم است که ارتکاب جرم قابل اغماض نیست. جرم مشهود جرمی است که در مرئی و منظرضابطان دادگستری واقع شود در حقیقت وقتی جرم به صورت آشکار و به نحوی ارتکاب یابد که ضابطان آن را مشاهده کنند، مرتکب یا مرتکبان، خود باعث اشاعه موضوع شده و تجری آن ها به حدی است که در برخورد با آن ها، قاضی به محدودیت های خاص قانونی ماخوذ نباشد.
به رغم آنکه، جرایم منافی عفت، جز جرایم قابل گذشت نیست، در مواجهه نظام کیفری با مرتکب، وجود یا نبود شاکی خصوصی، نقش مهمی دارد. غیر از شخصی که عمل منافی نسبت به او واقع شده افراد دیگری نیز هستند که میتوانند به عنوان شاکی خصوصی مطرح باشند. در مواردی که عمل منافی عفت به عنف و اکراه واقع میشود، بزه دیده مستقیم جرم، شاکی خصوصی است و ضرر و زیان جرم، در ابتدا متوجه شخص اوست و وی باید اقدام به طرح شکایت کند اما در مواردی که عمل منافی عفت با رضایت طرفین صورت میگیرد، شناخت کسی که بتواند به عنوان شاکی خصوصی تقاضای رسیدگی کند، چندان آسان نیست، اصل پذیرش این حق برای سایرین این مشکل را به دنبال خواهد داشت که هر شخصی از بستگان طرفین ممکن است مدعی ضرر و زیان حیثیتی شده و اقدام به طرح شکایت کند.
آنچه مسلم است اینکه نباید دامنه افرادی ذی نفع را گسترش داد، قاضی باید با توجه به مصداق پیش رو، ذی نفع بودن فرد شاکی را تشخیص دهد به هر حال فقدان ضابطهای مشخص در این زمینه موجب اتخاذ رویههای متناقض خواهد بود. ضروری است قانونگذار، افراد ذی سمت برای شکایت در جرایم منافی عفت را مشخص کند.
مبحث دوم: اصل ملاحظه کرامت انسانی
کرامت از اصول انسانی فوق العاده پر اهمیتی است که عرصههای مختلف زندگی بشر به ویژه در حوزه زندگی اجتماعی به مثابه سنگ بنای تنظیم روابط پایدار و عادلانه انسانی به شمار می آ ید و با یک رویکرد دینی بسیاری از قواعد و هنجارهای رفتاری در حوزه اجتماع به ویژه روابط و تعاملات عرصههای کلان بینالمللی، بر اساس مقتضیات و احکام این اصل، شکل میگیرد. اصل کرامت انسانی از موضوعاتی است که در بسیاری از شاخههای معارف دینی ریشه عمیق دارد.
کرامت انسانی زمانی محقق میشود و یا اثبات میشود که دارای آثار حقوقی، سیاسی و اجتماعی برای همه انسانها باشد ولی اگر متفکری ویژگیهای فردی و قومی را در حقوق و سیاست دخیل دانست و شرافت حقوقی و اجتماعی را از آن دسته دانست اثبات کرامت ذاتی انسان امری دشوار و محال میکند.
در نتیجه اصل کرامت انسانی حقوق اولیه و اساسی را ازجمله (حق حیات، حق مالکیت، امنیت و آزادی و…) برای همه انسانها محترم میشمارد و اگر اندیشمندی حقوق اساسی را نفی کرد کرامت ذاتی انسان را زیر سوال برده است.
گفتار اول: مفهوم و اقسام کرامت انسانی
این گفتار دارای دو بند میباشد در بند اول مفهوم کرامت انسانی و در بند دوم اقسام کرامت انسانی بررسی شده است.
بند اول: مفهوم کرامت انسانی
کرامت در لغت دارای معانی مختلفی است که مهمترین آن ها عبارت است از: ارزش، حرمت، حیثیت، بزرگواری، عزت، شرافت، انسانیت، شان، مقام، موقعیت، درجه، رتبه، جایگاه، منزلت، پاک بودن از آلودگی ها، احسان و بخشش، جوانمردی و سخاوت[۵۸].
اگر معانی لغوی کرامت انسانی را به دقت مورد توجه قرار دهیم، میبینیم، کرامت بیانگر دو نوع ویژگی و خصوصیت کاملا متمایز از یکدیگر در موجود انسانی است. برخی از این ویژگیها جنبه ارزشی دارند و رتبه، درجه، موقعیت و جایگاه اجتماعی، سیاسی، دینی و خانوادگی را بیان میکنند. این نوع کرامت قابل اکتساب و سلب است و ممکن است کاهش یا افزایش پیدا کند، اما برخی از این ویژگیها مثل انسانیت، ذاتی انسان است و همان گونه که قابل وضع نیست، قابل سلب از انسان نیز نیست.
کرامت انسانی به رغم اهمیت بسیار والایی که دارد، تاکنون در هیچ یک از اسناد بینالمللی و قوانین داخلی کشور تعریف نشدهاند. لذا فلاسفه و اندیشمندان سعی کردهاند، کرامت انسانی را تعریف و معنای اصطلاحی آن را روشن نمایند. علامه محمد تقی جعفری ضمن تقسیم کرامت انسانی بر کرامت ذاتی و اکتسابی، میگوید: «در اسلام دو نوع کرامت برای انسانها ثابت شده است که عبارت است از:
-
- کرامت ذاتی و حیثیت طبیعی که همه انسانها مادامیکه با اختیار خود به جهت ارتکاب به خیانت و جنایت برخویشتن و دیگران آن را از خود سلب نکنند از این صفت شریف برخوردارند.